English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
fds law قانون توزیع سرعت فرمی-دیراک- زومرفلد
fermi dirac sommerfeld velocity distribu قانون توزیع سرعت فرمی-دیراک- زومرفلد
Other Matches
fermi dirac statictics امار فرمی- دیراک
fermi distribution function تابع توزیع فرمی
distribution law قانون توزیع
dirac equation معادله دیراک
functional distribution توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
fermi energy انرژی فرمی
fermi characteristic energy level تراز فرمی
fermi level تراز فرمی
fermi statistics قاعده اماری فرمی
pauli fermi principle اصل پاولی- فرمی
conoid [فرمی مخروطی شکل در طاق های گوتیک]
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
print chart فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
canons قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
canon قانون کلی قانون شرع
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeed سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeeds سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
distribution پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distributions پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
issue توزیع
allotment توزیع
dispensation توزیع
dissemination توزیع
allotments توزیع
issues توزیع
issued توزیع
repartition توزیع
t distribution توزیع تی
dispensations توزیع
distributions توزیع
distribution توزیع
marketing توزیع
administered توزیع کردن
unfair distribution توزیع ناعادلانه
administers توزیع کردن
issue توزیع کردن
truncated distribution توزیع ناقص
administer توزیع کردن
trade channel مجرای توزیع
population distribution توزیع جمعیت
normal plane توزیع نرمال
uniform distribution توزیع یکنواخت
poissan distribution توزیع پواسن
distributed توزیع شده
optimal distribution توزیع ایده ال
optimal distribution توزیع بهینه
planck distribution توزیع پلانک
basic of issue مبنای توزیع
normalized distribution توزیع بهنجار
frequency distribution توزیع بسامد
hypergeometric distribution توزیع فراهندسی
poisson distribution توزیع پواسون
redistribution توزیع مجدد
indistributable غیرقابل توزیع
issues توزیع کردن
issued توزیع کردن
unit of issue مبنای توزیع
unit of issue واحد توزیع
administering توزیع کردن
normal distribution توزیع بهنجار
stress distribution توزیع تنش
deal توزیع کردن
dealt توزیع کردن
load distribution توزیع بار
dispensing توزیع کردن
dispenses توزیع کردن
revolving top استوانه توزیع
Excess Distribution توزیع فراوانی
spatial distribution توزیع فضائی
dispensed توزیع کردن
dispense توزیع کردن
market channels مجاری توزیع
sample distribution توزیع نمونه
rotation system توزیع تناوبی
stresses distribution توزیع تنشها
deals توزیع کردن
reseller توزیع کننده
issue commissary مسئول توزیع
normal distribution توزیع نرمال
allotment تخصیص توزیع
the two o'clock d. توزیع ساعت دو
probability distribution توزیع احتمال
land distribution توزیع اراضی
allotments تخصیص توزیع
qualitative distribution توزیع کیفی
random distribution توزیع بی نظم
random distribution توزیع تصادفی
pareto distribution توزیع پاراتو
rectangular distribution توزیع مستطیلی
reinforcement distribution توزیع ارماتورها
table of distribution جدول توزیع
symmetrical distribution توزیع متقارن
marketing channel مجرای توزیع
marketing بازاریابی و توزیع
fire distribution توزیع اتش
distribution of wealth توزیع ثروت
bernoulli distribution توزیع برنولی
binomial distribution توزیع دو جملهای
canonical distribution توزیع بندادی
distribution time زمان توزیع
distributively بشکل توزیع
distributivity توزیع پذیری
angular distribution توزیع زاویهای
chi square distribution توزیع مربع خی
exponential distribution توزیع نمایی
arrengement of the reonforcement توزیع اماتور
distribution of income توزیع درامد
equalizing basin حوضچه توزیع اب
energy distribution توزیع انرژی
distributing point نقطه توزیع
dispatching توزیع امکانات
wealth distribution توزیع ثروت
distribution curve منحنی توزیع
distributing توزیع کردن
income distribution توزیع درامد
distributes توزیع کردن
distribute توزیع کردن
boltzmann distribution توزیع بولتزمن
distribution panel تابلوی توزیع
distribution ratio نسبت توزیع
distribution factor ضریب توزیع
distribution factors ضرایب توزیع
unissued <adj.> توزیع نشده
distribution free نابسته به توزیع
distribution function تابع توزیع
distribution system شبکه توزیع
bose distribution توزیع بوز
demotic distribution توزیع جمعیت
dispensator توزیع کننده
despatched توزیع امکانات
despatches توزیع امکانات
distributable قابل توزیع
despatching توزیع امکانات
decile توزیع دهگانه
dealing arrangments نحوه توزیع
distributors توزیع کننده
Distribution توزیع [ریاضی]
generalized function توزیع [ریاضی]
gaussian distribution توزیع نرمال
fixed system توزیع ثابت اب
cost of distribution هزینه توزیع
continuous distributions توزیع پیوسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com