English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
English Persian
destine قبلا انتخاب کردن
preselect قبلا انتخاب کردن
Other Matches
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
to express one's heartfelt قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
preview قبلا رویت کردن
preconceive قبلا تصور کردن
preheat قبلا گرم کردن
forespeak قبلا اماده کردن
previews قبلا رویت کردن
predigest قبلا هضم کردن
predetermine قبلا تعیین کردن
predetermine قبلا مقدر کردن
predestine قبلا تعیین کردن
preheated قبلا گرم کردن
prifixal قبلا تعیین کردن
prenominate قبلا ذکر کردن
pretreat قبلا معالجه کردن
pretypify قبلا اعلام کردن
pre appoint قبلا معین کردن
forearm قبلا اماده کردن
preheats قبلا گرم کردن
prearrange قبلا تهیه کردن
prerecord قبلا ثبت کردن
to prerecord قبلا ضبط کردن
prifix قبلا تعیین کردن
forearms قبلا اماده کردن
premeditate قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
predict قبلا پیش بینی کردن
predicting قبلا پیش بینی کردن
predicts قبلا پیش بینی کردن
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
target selector دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
ineligibility عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
mischoose بد انتخاب کردن
choose انتخاب کردن
single انتخاب کردن
dials انتخاب کردن
dialled انتخاب کردن
screened انتخاب کردن
dialed انتخاب کردن
dial انتخاب کردن
pick out <idiom> انتخاب کردن
screens انتخاب کردن
chooses انتخاب کردن
choosing انتخاب کردن
to have one's pick انتخاب کردن
screen انتخاب کردن
elect انتخاب کردن
selects انتخاب کردن
elects انتخاب کردن
electing انتخاب کردن
selected انتخاب کردن
select انتخاب کردن
opts انتخاب کردن
opted انتخاب کردن
to make a choice of انتخاب کردن
opting انتخاب کردن
pitch upon انتخاب کردن
sift انتخاب کردن
sifts انتخاب کردن
screening, screenings انتخاب کردن
opt انتخاب کردن
sifted انتخاب کردن
designating انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
reelect تجدید انتخاب کردن
preselect انتخاب کردن مقدماتی
pick out انتخاب کردن دریافتن
elects انتخاب کردن برگزیده منتخب
to pitch upon something چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
disfranchise از حق رای یا انتخاب محروم کردن
to ballot for بارای پنهان انتخاب کردن
wale تیر افقی انتخاب کردن
electing انتخاب کردن برگزیده منتخب
elect انتخاب کردن برگزیده منتخب
chap انتخاب کردن شکاف دادن
coopt انتخاب کردن ودر میان خوداوردن
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checks جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
dispatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
selects جدا کردن انتخاب کردن
selected جدا کردن انتخاب کردن
to run in گرفتار کردن انتخاب کردن
select جدا کردن انتخاب کردن
menu item یک انتخاب در فهرست انتخاب
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
erstwhile قبلا
previously قبلا"
erst قبلا
supra قبلا
formerly قبلا
the reinbefore قبلا
aforehand قبلا
already قبلا
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
i went before من قبلا` رفتم
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
beforehand قبلا اماده
prepay قبلا پرداختن
foretoken قبلا اگاهانیدن
heretofore سابقا قبلا
prescient قبلا اگاه
presentient قبلا متوجه
prerecord قبلا ضبط
presentient قبلا مستعد
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
primed قبلا تعلیم دادن
advances قبلا تهیه شده
prenominate قبلا ذکر شده
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
preform قبلا تشکیل دادن
preheated قبلا حرارت دادن
preexist قبلا وجود داشتن
primes قبلا تعلیم دادن
advancing قبلا تجهیز شده
advancing قبلا تهیه شده
advances قبلا تجهیز شده
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
predesignate قبلا تعیین شده
preform قبلا بشکل دراوردن
preheats قبلا حرارت دادن
advance قبلا تجهیز شده
advance قبلا تهیه شده
preassigned قبلا تعیین شده
preform قبلا تصمیم گرفتن
preordain قبلا مقرر داشتن
pretypify قبلا نشان دادن
premonish قبلا برحذر داشتن
prepossess قبلا بتصرف اوردن
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
presanctified قبلا تقدیس شده
prime قبلا تعلیم دادن
prearrange قبلا ترتیب دادن
foresee قبلا تهیه دیدن
foresees قبلا تهیه دیدن
prenominate قبلا نامبرده شده
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
prepaid قبلا" پرداخت شده
preheat قبلا حرارت دادن
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preassigned قبلا تخصیص داده شده
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
preset قبلا چیدن و قرار دادن
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
pre- آنچه قبلا توافق شده است
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
pre آنچه قبلا توافق شده است
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
ingrain نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
predestinate قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
controlled reprisal انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
yalta conference م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
fore : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
selections انتخاب
choicest انتخاب
option حق انتخاب
choicer انتخاب
choices انتخاب
choice انتخاب
suffrage حق انتخاب
option انتخاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com