Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
bleachers
قسمت بدون سقف ورزشگاه
Other Matches
bunkers
قسمت بدون چمن زمین گلف
bunker
قسمت بدون چمن زمین گلف
hazard
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarding
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazards
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarded
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
showplace
ورزشگاه
showplaces
ورزشگاه
palestra
ورزشگاه
stadium
ورزشگاه
stadia
ورزشگاه
gymnasiums
ورزشگاه
stadiums
ورزشگاه
gymnasium
ورزشگاه
gym
ورزشگاه
palaestra
ورزشگاه
game clock
ساعت ورزشگاه
xystus
ورزشگاه سرپوشیده
field house
ورزشگاه سرپوشیده
clock
ساعت ورزشگاه
clocks
ساعت ورزشگاه
gymkhana
ورزشگاه باشگاه ورزشی
gymkhanas
ورزشگاه باشگاه ورزشی
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttled
عبور قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
portions
قسمت
unit
قسمت
dole
قسمت
percentages
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
agency
قسمت
agencies
قسمت
feck
قسمت
head stall
قسمت سر
cantos
قسمت
units
قسمت
batches
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
component
قسمت
sect
قسمت
canto
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
kismet
قسمت
sects
قسمت
rashers
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
compartments
قسمت
Corp
قسمت
internode
قسمت
grist
قسمت
portion
قسمت
compartment
قسمت
ratio
قسمت
ratios
قسمت
in sections
قسمت قسمت
in part
در یک قسمت
rasher
قسمت
percentage
قسمت
segment
قسمت
instalments
قسمت
divisions
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
division
قسمت
departments
قسمت
arm
قسمت
section
قسمت
caboodle
قسمت
piece
قسمت
installments
قسمت
pieces
قسمت
snick
قسمت
data division
قسمت
part
قسمت
instalment
قسمت
sections
قسمت
department
قسمت
components
قسمت
detachment
قسمت
batch
قسمت
plank
قسمت
party
قسمت
detachments
قسمت
partitions
قسمت
partition
قسمت
segments
قسمت
upside
بالاترین قسمت
portions
سرنوشت قسمت
rear party
قسمت عقبه
initials
اولین قسمت
initialling
اولین قسمت
initialled
اولین قسمت
sale department
قسمت فروش
initialing
اولین قسمت
trichotomous
دارای سه قسمت
women's apartments
قسمت زنانه
key facility
قسمت مهم
initialed
اولین قسمت
proportions
سهم قسمت
proportion
سهم قسمت
broadest
قسمت پهن
initial
اولین قسمت
broad
قسمت پهن
insides
قسمت داخلی
sections
بخش قسمت
inside
قسمت داخلی
service department
قسمت خدمات
intercommand
بین قسمت
running part
قسمت رونده
retraining command
قسمت ندامتگاه
installation property
اموال قسمت
installation property
دارایی قسمت
installation type
نوع قسمت
broader
قسمت پهن
legs
بخش قسمت
portion
سرنوشت قسمت
signal corps
قسمت مخابرات
section
بخش قسمت
whang
قسمت سهم
whack up
قسمت کردن
leg
بخش قسمت
vaward
قسمت جلو
intelligence service
قسمت اطلاعات
reconnaissance party
قسمت شناسایی
titbit
قسمت لذیذغذا
straighter
قسمت مستقیم
channel
قسمت عمیق اب
masses
قسمت عمده
mass
قسمت عمده
subactivity
قسمت جزء
quotient
خارج قسمت
overflow section
قسمت سر ریز سد
sales department
قسمت فروش
operating agency
قسمت اجرایی
northwards
قسمت شمالی
quotients
خارج قسمت
channeled
قسمت عمیق اب
submultiple
خارج قسمت
straightest
قسمت مستقیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com