English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
frontal lobe قسمت قدامی دونیمکره مخ
Other Matches
prothorax قسمت قدامی سینه حشره
acron قسمت قدامی حیوانات بنددار
endbrain جلوترین قسمت قدامی مغز
anterior قدامی
frontal قدامی
frontal lobe لب قدامی مغز
ventral root ریشه قدامی
anterior commissure بافت رابط قدامی
premedian واقع در نیمه قدامی
premedial واقع در نیمه قدامی
acrosome برجستگی قدامی سلول جنسی نر
forequarter ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
olivary body بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
batches قسمت
divisions قسمت
batch قسمت
party قسمت
compartmental قسمت قسمت
feck قسمت
portion قسمت
portions قسمت
unit قسمت
percentage قسمت
percentages قسمت
data division قسمت
caboodle قسمت
units قسمت
sect قسمت
sections قسمت
underfoot قسمت کف پا
dole قسمت
piece قسمت
pieces قسمت
Corp قسمت
installments قسمت
instalment قسمت
instalments قسمت
compartments قسمت
compartment قسمت
ratios قسمت
division قسمت
plank قسمت
departments قسمت
department قسمت
segments قسمت
segment قسمت
arm قسمت
sects قسمت
section قسمت
ratio قسمت
head stall قسمت سر
partitions قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
agency قسمت
agencies قسمت
component قسمت
kismet قسمت
partition قسمت
snick قسمت
grist قسمت
rasher قسمت
rashers قسمت
it fell to my lot to go قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
components قسمت
in part در یک قسمت
in sections قسمت قسمت
cantos قسمت
canto قسمت
part قسمت
detachment قسمت
internode قسمت
detachments قسمت
trichotomous دارای سه قسمت
tail end قسمت انتهایی
foreparts قسمت جلو
topsides قسمت بالا
topside قسمت بالا
where درکدام قسمت
top round قسمت گرد
forepart قسمت جلو
tag end اخرین قسمت
submultiple خارج قسمت
sappers قسمت مهندسی
sale department قسمت فروش
sapper قسمت مهندسی
sapper قسمت حفاری
sects قسمت کردن
sales department قسمت فروش
sect قسمت کردن
service department قسمت خدمات
patrols قسمت گشتی
preludes قسمت مقدماتی
staddle قسمت تحتانی
standing part قسمت ثابت
standing part قسمت ایستا
subactivity قسمت جزء
signal corps قسمت مخابرات
prelude قسمت مقدماتی
underbody قسمت زیر
broader قسمت پهن
broad قسمت پهن
legs بخش قسمت
leg بخش قسمت
initials اولین قسمت
initialling اولین قسمت
initialled اولین قسمت
initialing اولین قسمت
initialed اولین قسمت
initial اولین قسمت
forehands قسمت ممتاز
forehand قسمت ممتاز
broadest قسمت پهن
proportion سهم قسمت
proportions سهم قسمت
upside بالاترین قسمت
seen قسمت سوم see
vaward قسمت جلو
whack up قسمت کردن
whang قسمت سهم
women's apartments قسمت زنانه
part and parcel <idiom> قسمت مهمولازم
sappers قسمت حفاری
interest سهم [قسمت]
parcels قسمت گره
parcel قسمت گره
midst قسمت وسط
running part قسمت رونده
head piece قسمت بالا
linear portion قسمت خطی
medical department قسمت بهداری
control section قسمت کنترل
concertina fold یک قسمت به یک جهت
medical service قسمت بهداری
men's apartments قسمت مردانه
middle part قسمت میانی
cable block قسمت کابل
black body قسمت خطرناک
better part قسمت بیشتر
bachelor quarters قسمت مجردی
ashi noko قسمت داخلی کف پا
artillery corps قسمت توپخانه
millesimal یک هزارمین قسمت
moiety قسمت مساوی
aircraft section قسمت هواپیمایی
advance section قسمت جلویی
crypto service قسمت رمز
detail group قسمت بیگاری
hauling part قسمت متحرک
hauling part قسمت کشنده
headquarters detachment قسمت قرارگاه
headquarters detachment قسمت ارکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com