Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
patrol
قسمت گشتی
patrolled
قسمت گشتی
patrolling
قسمت گشتی
patrols
قسمت گشتی
Other Matches
waiting position
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
combat air patrol
هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
out guard
گشتی
feedback
گشتی
patrols
گشتی
patrolmen
گشتی
confusion
گم گشتی
patrolman
گشتی
patrolling
گشتی
patrolled
گشتی
patrol
گشتی
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
air guard
گشتی هوایی
patrol boat
ناوچه گشتی
vessels
ناو گشتی
end around
دور گشتی
out guard
گشتی صحرایی
patrolman
پلیس گشتی
moving screen
گشتی ممانعتی
fanal
چراغ گشتی
flatfoot
پلیس گشتی
patrol boats
ناوچه گشتی
standing patrol
گشتی ثابت
inshorepatrol
گشتی مرزساحلی
inshorepatrol
گشتی ساحلی
patrolmen
پلیس گشتی
runner
گردنده گشتی
runners
گردنده گشتی
coastal patrol
گشتی ساحلی
combat air patrol
گشتی هوایی
combat patrol
گشتی رزمی
fighting patrol
گشتی رزمی
vessel
ناو گشتی
beach patrol
گشتی ساحلی
service craft
قایق گشتی
contact patrol
گشتی تماس
contact patrol
گشتی اخذتماس
roundsman
افسرپلیس گشتی
reconnaissance patrol
گشتی شناسایی
patrol cars
اتومبیل گشتی
patrol car
اتومبیل گشتی
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
black Marias
اتومبیل گشتی پلیس
screwdriver
پیچ گشتی
[ابزار]
barrier patrol
گشتی مامور موانع
black Maria
اتومبیل گشتی پلیس
turnscrew
پیچ گشتی
[ابزار]
barrier combat air patrol
گشتی مرزی هوایی
fire patrol
گشتی اتش نشان
barrier patrol
ناو گشتی سد کننده
scout helicopter
هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
end around carry
رقم نقلی دور گشتی
end around borrow
رقم قرضی دور گشتی
night cap
گشتی رزمی هوایی شبانه
radar picket cap
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
milk walk
گشتی که شیر فروش میزند گشت
barrier combat air patrol
گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
lightening bug ship
هلی کوپتر روشن کننده گشتی
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
zipper
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
zippers
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
locap
گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
target cap
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
igo
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
pickets
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picketed
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picket
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
shore patrol
انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
batches
قسمت
pieces
قسمت
batch
قسمت
snick
قسمت
arm
قسمت
piece
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
installments
قسمت
instalment
قسمت
instalments
قسمت
part
قسمت
dole
قسمت
kismet
قسمت
caboodle
قسمت
plank
قسمت
detachments
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
segments
قسمت
data division
قسمت
internode
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
section
قسمت
segment
قسمت
sections
قسمت
detachment
قسمت
division
قسمت
party
قسمت
Corp
قسمت
portion
قسمت
departments
قسمت
rashers
قسمت
rasher
قسمت
portions
قسمت
compartment
قسمت
component
قسمت
components
قسمت
agency
قسمت
agencies
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
divisions
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
in part
در یک قسمت
head stall
قسمت سر
grist
قسمت
compartments
قسمت
percentages
قسمت
canto
قسمت
percentage
قسمت
in sections
قسمت قسمت
cantos
قسمت
partitions
قسمت
feck
قسمت
partition
قسمت
unit
قسمت
sects
قسمت
sect
قسمت
units
قسمت
department
قسمت
ratio
قسمت
ratios
قسمت
submultiple
خارج قسمت
better part
قسمت بیشتر
activity
قسمت یکان
sapper
قسمت حفاری
sect
قسمت کردن
sapper
قسمت مهندسی
departments
قسمت هیئت
departments
قسمت شعبه
foreparts
قسمت جلو
forepart
قسمت جلو
sappers
قسمت حفاری
signal corps
قسمت مخابرات
activities
قسمت یکان
department
قسمت هیئت
tail end
قسمت انتهایی
forehand
قسمت ممتاز
whack up
قسمت کردن
forehands
قسمت ممتاز
whang
قسمت سهم
sects
قسمت کردن
vaward
قسمت جلو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com