English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
Other Matches
gyro repeater تکرار کننده قطبنمای الکتریکی قطبنمای ثانوی
standard compass قطبنمای اصلی مغناطیسی
gyro compass قطبنمای الکتریکی
pelorus پایه قطبنمای الکتریکی
gyro rotor چرخ دوار قطبنمای الکتریکی wheel gyro : syn
radio compass قطبنمای رادیویی
steering compass قطبنمای سکان
inclination compass قطبنمای میلی
magnetic compass قطبنمای مغناطیسی
mariner's compass قطبنمای دریایی
compass direction جهت قطبنمای مغناطیسی
mariner's compass قطبنمای ژیروسکپی کشتی
binnacle پایه قطبنمای مغناطیسی binnacle compassmagnetic : syn
compass binnacle پایه قطبنمای مغناطیس stand compass : sys
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
reads گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
arches اصلی
arch- اصلی
arch اصلی
radicals اصلی
primary اصلی
inherent اصلی
main door در اصلی
head اصلی
radical اصلی
principle اصلی
organic اصلی
major اصلی
cardinals اصلی
genuine اصلی
mainline خط اصلی
mainline اصلی
mainlined خط اصلی
mainlining اصلی
mainlines اصلی
mainlines خط اصلی
mainlined اصلی
cardinal اصلی
majored اصلی
majoring اصلی
mainlining خط اصلی
main stem خط اصلی
parent اصلی
primal اصلی
principal اصلی
functional اصلی
elementary اصلی
normative اصلی
native code کد اصلی
fundamental اصلی
proto اصلی
elemental اصلی
essential اصلی
main خط اصلی
principals اصلی
primitive اصلی
elementarily اصلی
initials اصلی
initialling اصلی
initialled اصلی
initialing اصلی
initialed اصلی
initial اصلی
trunks خط اصلی
trunk خط اصلی
masters اصلی
main lines خط اصلی
mastered اصلی
master اصلی
primarily اصلی
aboriginal اصلی
aboriginals اصلی
main line خط اصلی
main <adj.> اصلی
essentials اصلی
intrinsic اصلی
primordial اصلی
first-hand اصلی
rudimental اصلی
quintessential اصلی
seminal اصلی
texts اصلی
text اصلی
germinal اصلی
vital <adj.> اصلی
basic اصلی
line link خط اصلی
fundametal اصلی
main deck پل اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
major <adj.> اصلی
essential <adj.> اصلی
originals اصلی
firsthand اصلی
prime اصلی
primed اصلی
primes اصلی
ingrown اصلی
basics اصلی
main attack تک اصلی
immanent اصلی
isogeny هم اصلی
original اصلی
avenue خیابان اصلی
primary colours رنگهای اصلی
main roads جاده اصلی
main road راه اصلی
meats غذای اصلی
meat غذای اصلی
main road جاده اصلی
avenues خیابان اصلی
scape مفصل اصلی
mainframe سیستم اصلی
key industries صنایع اصلی
key currencies ارزهای اصلی
masters مدل اصلی
main lines نهر اصلی
main line کانال اصلی
main line نهر اصلی
prime movers محرک اصلی
prime mover محرک اصلی
inessentials غیر اصلی
inessential غیر اصلی
main lines کانال اصلی
mastered مدل اصلی
mainspring دلیل اصلی
subject matter موضوع اصلی
mainframes سیستم اصلی
part عنصر اصلی
master مدل اصلی
mainspring انگیزه اصلی
lighting mains خط روشنایی اصلی
leading insurer بیمه گر اصلی
master switches کلید اصلی
basic ration جیره اصلی
headers لوله اصلی
organic سازمانی اصلی
header لوله اصلی
main switch کلید اصلی
main unit واحد اصلی
main voltage ولتاژ اصلی
main wire سیم اصلی
constituents جزء اصلی
authentic document مدرک اصلی
main supply line خط تغذیه اصلی
basic pay حقوق اصلی
base piece توپ اصلی
main storage حافظه اصلی
base of origin مبداء اصلی
parant metal فلز اصلی
backing metal فلز اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com