Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
English
Persian
average revenue
قیمت عادی
nominal price
قیمت عادی
normal price
قیمت عادی
regular price
قیمت عادی
Search result with all words
long run equilibrium
موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
Other Matches
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
routinize
عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
hypermnesia
ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
routines
عادی
regular
عادی
commonest
عادی
commoners
عادی
regulars
عادی
run-of-the-mill
عادی
ordinary
عادی
habitual
عادی
groovy
عادی
uncritically
عادی
uncritical
عادی
run of the mill
عادی
wonted
عادی
gen
عادی
routinely
عادی
naked
عادی
routine
عادی
normal
عادی
unexceptional
عادی
common
عادی
private
عادی
privates
عادی
customary
عادی
routine
کار عادی
macro
بطورغیر عادی
in the course of nature
بطریق عادی
common stock
سهام عادی
workaday
معمولی عادی
rucks
مردم عادی
ruck
مردم عادی
commons
مردم عادی
matten of course
جیز عادی
matter of course
چیز عادی
consuetudinary
عادی معمول
ordinary shares
سهام عادی
routine
امر عادی
the common run of men
مردمان عادی
the inevitable
چیزهای عادی
common whipping
بست عادی
normal exit
درروی عادی
nonsingular matrix
ماتریس عادی
common stocks
سهام عادی
oneself
در حال عادی
unwonted
غیر عادی
eupnoea
تنفس عادی
habitual way of doing anything
راه عادی
nutcase
غیر عادی
queerest
غیر عادی
queerer
غیر عادی
queer
غیر عادی
nutcases
غیر عادی
general creditor
طلبکار عادی
abnormally
غیر عادی
habitualness
عادی بودن
unwashed
جزومردم عادی
inevitability
امر عادی
normally
بطور عادی
customarily
بطور عادی
deed under private
سند عادی
deed under private seal
سند عادی
deed under private signature
سند عادی
private document
سند عادی
in the a way
بطریق عادی
normality
عادی بودن
off the beaten track
<idiom>
غیر عادی
normality
حالت عادی
ornery
عادی معمولی
naturals
دیوانه عادی
natural
دیوانه عادی
supernormal
فوق عادی
ornary
عادی معمولی
ordinary shareholder
سهامدار عادی
routines
طریقه عادی
ordinary share
سهام عادی
wear and tear
فرسودگی عادی
overage
سن عادی را گذرانده
procedure message
پیام عادی
anomalous
غیر عادی
private decument
عقد عادی
routine message
پیام عادی
private decument
سند عادی
average conditions
شرایط عادی
preternatural
غیر عادی
rife
فراوان عادی
ordinary passport
پاسپورت عادی
ordinary income
درامد عادی
normal maintenance
محافظت عادی
routinely
کار عادی
normal good
کالای عادی
routinely
امر عادی
normal form
صورت عادی
routine
طریقه عادی
common block
قرقره عادی
normal profit
سود عادی
normal range
محدوده عادی
onery
عادی معمولی
one's self
در حال عادی
routines
کار عادی
normal voltage
ولتاژ عادی
routines
امر عادی
abnormous
غیر عادی
routinely
طریقه عادی
normal termination
پایان عادی
common foul
خطای عادی
subnormal
مادون عادی
normalization
عادی شدن
usual
عادی مرسوم
addicts
عادی کردن
commonly
بطور عادی
addict
عادی کردن
eccentric
غیر عادی
eccentrics
غیر عادی
typical
<adj.>
بافت عادی
abnormal
غیر عادی
uncommon
غیر عادی
uncommonly
غیر عادی
norm
روش عادی
supranormal
<adj.>
فوق عادی
normal
عادی معمولی
norms
روش عادی
averaging
درجه عادی میانگین
prodigious
غیر عادی شگرف
rayleigh scattering
تفرق عادی تابشها
abend
خاتمه غیر عادی
Fantastic architecture
معماری غیر عادی
abnormal end
خاتمه غیر عادی
routines
جریان عادی و دایمی
routine
جریان عادی و دایمی
stock
عادی ازلحاظ مدل
stocked
عادی ازلحاظ مدل
the rank and file
توده مردم عادی
routinely
جریان عادی و دایمی
subnormality
مادون عادی بودن
routinely
روزمره کار عادی
singular matrix
ماتریس غیر عادی
routine
روزمره کار عادی
routine work
کار تکراری عادی
routines
روزمره کار عادی
anomalous magnet
اهنربای غیر عادی
ordinary life insurance
بیمه عمر عادی
averaged
درجه عادی میانگین
catch one's breath
<idiom>
نفسهای عادی کشیدن
log normal distribution
لگاریتم توزیع عادی
averages
درجه عادی میانگین
gigantism
رشد غیر عادی
chore
کارهای عادی و روزمره
average
درجه عادی میانگین
chores
کارهای عادی و روزمره
extraordinary ray
پرتو غیر عادی
eccentrics
غیر عادی غریب
eccentric
غیر عادی غریب
prodigies
چیز غیر عادی
prodigy
چیز غیر عادی
anomalous curve
منحنی غیر عادی
ferial
وابسته بروزهای عادی
settle down
<idiom>
زندگی عادی داشتن
school of hard knocks
<idiom>
تجربه عادی از زندگی
one for the books
<idiom>
چیز غیر عادی
outsize
اندازه متفاوت با عادی
man in the street
<idiom>
مردم عادی یا متوسط
oblique
طرح حرف عادی کج
anomalous effect
اثر غیر عادی
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
weirdly
بطور غیر عادی و مرموز
normalizes
بصورت عادی و معمولی دراوردن
hydrocephalus
ازدیاد غیر عادی مایع
routines
جریان عادی عادت جاری
normalize
بصورت عادی و معمولی دراوردن
hydrocephaly
ازدیاد غیر عادی مایع
routinely
جریان عادی عادت جاری
ap seogi
راه رفتن عادی تکواندو
tic
انقباض غیر عادی عضلات
automatism
کار عادی و بدون فکر
plaintext
پیام عادی در شکل مهناداراصلی ان
paracholia
ترشح غیر عادی زرداب
matter of couurse
چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
donkeywork
کارهای عادی وروزمره خرکاری
Now I'm back to normal.
حالا به حالت عادی برگشتم.
simple contract
عقد منعقد درسند عادی
normalised
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises
بصورت عادی و معمولی دراوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com