Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
slack suit
لباس مخصوص گردش یا استراحت
Other Matches
jump suits
لباس خانه و استراحت
jump suit
لباس خانه و استراحت
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
habiliments
لباس مخصوص
g suit
لباس مخصوص هوانوردی
dinner jacket
لباس مخصوص مهمانی رسمی
gears
ابزار وسایل لباس مخصوص
geared
ابزار وسایل لباس مخصوص
dinner jackets
لباس مخصوص مهمانی رسمی
gear
ابزار وسایل لباس مخصوص
tuxedo
لباس مردانه مخصوص چای عصر
pressure suit
لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
tux
لباس مردانه مخصوص چای عصر
tuxedos
لباس مردانه مخصوص چای عصر
mezzanine space
فضای مخصوص گردش هوادر بالای سقف انبار
dresses
لباس مخصوص فرمان بایست در مشق صف جمع
dress
لباس مخصوص فرمان بایست در مشق صف جمع
snowsuit
لباس پنبه دار وزمستانی مخصوص بچه
stockinet
پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
stockinette
پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
to dress
[put on your clothes or particular clothes]
لباس پوشیدن
[لباس مهمانی یا لباس ویژه]
[اصطلاح رسمی]
motley
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out
پهن کردن لباس
[روی بند لباس]
constant displacement pump
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
life jacket
لباس نجات لباس چوب پنبهای
flowchart template
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
yasme
استراحت
idles
استراحت
rest
استراحت
rehabilitation
استراحت
idled
استراحت
byes
استراحت
rests
استراحت
relaxation
استراحت
bye
استراحت
idle
استراحت
recumbency
استراحت
breather
استراحت
breathers
استراحت
vacation
استراحت
vacations
استراحت
idlest
استراحت
to take one's rest
استراحت کردن
to rest oneself
استراحت کردن
lie by
استراحت کردن
to rest on one's oars
استراحت کردن
meal break
استراحت ناهار
lie-down
استراحت کردن
lie off
استراحت کردن
to retire to bed
استراحت کردن
lie down
استراحت کردن
to go to roost
استراحت کردن
lie-down
استراحت کوتاه
unbuckling
استراحت کردن
surcease
پایان استراحت
lie down
استراحت کوتاه
to pause
استراحت کردن
lie up
استراحت کردن
to repose oneself
استراحت کردن
repose
اسودگی استراحت
respite _
فاصله استراحت
relief time
زمان استراحت
idle period
دوره استراحت
go to rest
استراحت کردن
relief interval
استراحت متناوب
quiescent point
نقطه استراحت
nooning
استراحت نیمروز
rests
استراحت کردن
rests
محل استراحت
rest
استراحت کردن
rest
محل استراحت
calm down
<idiom>
استراحت کردن
binnacle
استراحت پزشکی
rest cure
معالجه با استراحت
unbuckled
استراحت کردن
unbuckle
استراحت کردن
quiescent current
جریان استراحت
unbuckles
استراحت کردن
electrode bias
ولتاژ استراحت
resting potential
پتانسیل استراحت
outstretch
استراحت کردن
sick leave
استراحت بیماری
rest period
دوره استراحت
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
lairs
محل استراحت جانور
to rest up
استراحت کامل کردن
easing
سهولت استراحت رسایی
lair
محل استراحت جانور
work ratio
نسبت کار به استراحت
respite
استراحت تمدید مدت
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
work relief
استراحت توام با کار
to breathe a horse
استراحت کردن به اسب
eases
سهولت استراحت رسایی
ease
سهولت استراحت رسایی
zazen
پایان استراحت نشسته
eased
سهولت استراحت رسایی
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
mass practice
تمرین بدون استراحت
rest
تکیه گاه استراحت
rests
تکیه گاه استراحت
Zen
استراحت بحالت نشسته
rests
استراحت کردن بالشتک
rest up
استراحت کامل کردن
rest
استراحت کردن بالشتک
parlor car
سالن استراحت قطار
retires
استراحتگاه استراحت کردن
retire
استراحتگاه استراحت کردن
bedtime
وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtimes
وقت استراحت موقع خوابیدن
rehabilitation
اردوگاه استراحت تسلی دادن
to take a mandatory break
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled
محل توقف توقفگاه استراحت
dwells
محل توقف توقفگاه استراحت
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
lounge
محل استراحت ولم دادن
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
lounged
محل استراحت ولم دادن
lounging
محل استراحت ولم دادن
dwellings
پیاده شدن برای استراحت
dwelling
پیاده شدن برای استراحت
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
lounges
محل استراحت ولم دادن
steam iron
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
lounge car
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
change up
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
uniforms
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
rest and recuperation
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
movement
گردش
periods
گردش
circulations
گردش
period
گردش
on the rove
در گردش
cycled
گردش
turn
گردش
ambulation
گردش
strolls
گردش
strolled
گردش
stroll
گردش
turns
گردش
revving
گردش
traversed
گردش
water circulation
گردش اب
traverses
گردش
meanders
گردش
meandering
گردش
meandered
گردش
meander
گردش
walking
گردش
itineration
گردش
wrest
گردش
wrested
گردش
wresting
گردش
wrests
گردش
gyration
گردش
itineracy
گردش
traverse
گردش
revved
گردش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com