English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
harvester ماشین درو و باقه بندی
harvesters ماشین درو و باقه بندی
Other Matches
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
stapler ماشین عدل بندی
lighting چراغ بندی ماشین
staplers ماشین عدل بندی
totalizer ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
totalisator ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
totalizator ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
crates صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crate صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classification طبقه بندی رده بندی
wording جمله بندی کلمه بندی
lineaments طرح بندی صورت بندی
lineament طرح بندی صورت بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
classifications طبقه بندی رده بندی
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
grades درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
phasing مرحله بندی مرحله بندی عملیات
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
phased attack تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
motored ماشین
runners ماشین چی
automatons ماشین
engine ماشین
freeze-up ماشین
mechanisms ماشین
mechanism ماشین
motors ماشین
motor- ماشین
machanist ماشین چی
motor ماشین
gins ماشین
wheeling رل ماشین
pressman ماشین چی
plant ماشین
plants ماشین
gin ماشین
runner ماشین چی
mills ماشین
mill ماشین
wheels رل ماشین
wheel رل ماشین
apparatus ماشین
machine ماشین
pressmen ماشین چی
automaton ماشین
machined ماشین
machines ماشین
metal cutting tool ماشین ابزار
machinist's mate ماشین کار
machine language زبان ماشین
typewriters ماشین تحریر
slot drilling machine ماشین مته
machinist's mate ماشین ساز
rotary ماشین چرخنده
typewriter ماشین تحریر
millwright ماشین ساز
sequential machine ماشین ترتیبی
motorists ماشین سوار
milling machine ماشین فرز
milling machine ماشین تراش
motorist ماشین سوار
six by six ماشین شش چرخه
sewing press ماشین کتابدوزی
machine run اجرای ماشین
slot drilling machine ماشین سوراخکن
clipper ماشین موزنی
steam engine ماشین بخار
machine operator کارگردان ماشین
machine operating عملکرد ماشین
steam whistle سوت ماشین
machine oil روغن ماشین
machine operator اپراتور ماشین
machine operator متصدی ماشین
machinelike ماشین وار
smart machine ماشین هوشیار
stamper ماشین منگنه
machine word کلمه ماشین
machine time وقت ماشین
machine run رانش ماشین
machine oriented ماشین گرا
machine learning فراگیری ماشین
steamer ماشین بخار
typist ماشین نویس
steamers ماشین بخار
power shovel ماشین خاک کش
bumper سپر ماشین
bumpers سپر ماشین
printer machine ماشین چاپ
open machine ماشین باز
paper mill ماشین کاغذسازی
pile driving appartus ماشین شمعکوبی
typists ماشین نویس
automaton ماشین خودکار
hooters سوت ماشین
automatons ماشین خودکار
hooter سوت ماشین
devils با ماشین خردکردن
devil با ماشین خردکردن
planing machine ماشین کندگی
lorry ماشین باری
lorries ماشین باری
reaping machine ماشین درو
reeling machine ماشین نخ پیچی
operators متصدی ماشین
road transport vehicle ماشین باری
router ماشین فرز
sand dredger ماشین حفار
scouring machine ماشین سایش
scouring machine ماشین سمباده
seaming machine ماشین درزگیری
punching machine ماشین سوراخکن
welder ماشین جوشکاری
object machine ماشین مقصود
operator متصدی ماشین
lathes ماشین تراش
lathe ماشین تراش
shear ماشین برش
welders ماشین جوشکاری
mimeograph ماشین تکثیر
dish washer ماشین طرفشویی
bare machine ماشین لخت
automatic stub lathe ماشین تراش
automatic machine ماشین تراش
comptometer ماشین حساب
arithmometer ماشین حساب
analytical engine ماشین تحلیلی
ambulance car ماشین تصادفات
adding machine ماشین افزایشگر
unipolar machine ماشین تک قطب
acyclic machine ماشین تک قطب
accounting machine ماشین حسابداری
motorways راه ماشین رو
motorway راه ماشین رو
beading machine ماشین روکوب
belt pully فلکه ماشین
commutator machine ماشین کموتاتودار
commutating machine ماشین جابجاگری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com