Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
zamindar
مالکین زمین
zemindar
مالکین زمین
Other Matches
yeomanry
خرده مالکین
ship broker
مباشر مالکین کشتی
joint owner
در جمع مالکین مشاع
yeomanry
گروه خرده مالکین
riparian rights
حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grass roots
کف زمین
terrain
زمین
ground surface
کف زمین
aerospace
جو زمین
grazes
زمین
grazed
زمین
real estate
زمین
graze
زمین
ground line
خط زمین
earth
زمین
soil
زمین
floored
کف زمین
floor
کف زمین
lackland
بی زمین
cinder tracks
زمین دو
cinder track
زمین دو
globe
زمین
land n
زمین
soils
زمین
floors
کف زمین
floor
کف زمین
earths
زمین
soiling
زمین
norland
زمین
ground
: زمین
fields
زمین
acres
زمین
earthing
زمین
ground
کف زمین
this earthly round
زمین
domains
زمین
ground
زمین
tellus
زمین
domain
زمین
land
زمین
extra terrestrial
زمین
field
زمین
rooter
زمین کن
globes
زمین
acre
زمین
geodetically
زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
fielded
زمین
panhandled
زمین باریکه
plants
در زمین قراردادن
panhandles
زمین باریکه
goring
زمین سه گوش
gores
زمین سه گوش
panhandle
زمین باریکه
bogs
زمین باطلاقی
bog
زمین باطلاقی
punner
زمین کوب
salle d'armes
زمین شمشیربازی
lairds
صاحب زمین
speculation
زمین خواری
laird
صاحب زمین
saturated ground
زمین سیراب
borderlands
زمین سرحدی
plant
در زمین قراردادن
gored
زمین سه گوش
gore
زمین سه گوش
site building
زمین ساختمانی
marsh land
زمین ماندابی
marchland
زمین مرزی
mallet field
زمین چوگان
lowland
زمین پست
end
زمین حریف
soil creep
زمین خزه
ended
زمین حریف
soil species
نوع زمین
ends
زمین حریف
low land
پستی زمین
geology
زمین شناسی
low land
زمین پست
measurement ofland
زمین پیمایی
measuring rod
گز زمین پیمایی
crusts
پوسته زمین
neutral earth
زمین خنثی
natural ground
زمین طبیعی
savanna
زمین هموار
paralysis
زمین گیری
science of geology
زمین شناسی
floor
محدوده زمین
champaign
زمین مرتفع
site building
زمین زیربنا
floored
محدوده زمین
floors
محدوده زمین
mool
زمین خشک
mixed graze
توام زمین
mid court
وسط زمین
crust
پوسته زمین
borderland
زمین سرحدی
planned chart
کروکی زمین
playing court
زمین بازی
landward
بسوی زمین
west
مغرب زمین
parterre
در طول زمین
parcelling
تفکیک زمین
paralytic disability
زمین گیری
predial or prae
وابسته به زمین
original ground
زمین بکر
original ground
زمین طبیعی
profile line
نیمرخ زمین
terrain
عوارض زمین
terrain
زمین ناحیه
pronely
روبه زمین
terrestrial
زمین خاکی
permeable ground
تراوا زمین
ground level
سطح زمین
grounding
زمین کردن
plat
تکه زمین
grounding
ایجاد زمین
sideline
خط کنار زمین
sidelined
خط کنار زمین
sidelines
خط کنار زمین
sidelining
خط کنار زمین
physical characteristics
خصوصیات زمین
playing area
محدوده زمین
pervious ground
تراوا زمین
permeable ground
زمین تراوا
ground level
تراز زمین
terrain
نوع زمین
terrain
زمین عملیات
rammer
زمین کوب
routes
به زمین نشاندن
uplands
زمین کوهستانی
sandy soil
زمین ماسهای
occident
مغرب زمین
oblique compartment
زمین مورب
route
به زمین نشاندن
territory
زمین ملک
territories
زمین ملک
rear court
انتهای زمین
rootle
زمین راباپوزکندن
rolling country
زمین پوشیده
nutation
اهتزاز زمین
open country
زمین باز
uplands
زمین بلند
shell
قشر زمین
protective earthing
زمین محافظ
public d.
زمین خالصه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com