English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
capital levy مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
Other Matches
wealth tax مالیات بر ثروت
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
capital tax مالیات بر سرمایه
capital levy مالیات بر سرمایه
capital gain tax مالیات بر سود سرمایه
violently جبرا"
by force جبرا
silver spoon ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
remission of taxes صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
excise tax مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers سرمایه دار سرمایه گذار
financier سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
assessments ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment ممیزی مالیات وضع مالیات
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
nonneutralities of income taxation خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
moneybags ثروت
fortune ثروت
riches ثروت
fortunes ثروت
wealth ثروت
warison ثروت
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
riches ثروت زیاد
weals ثروت دارایی
weal ثروت دارایی
plutonomy علم ثروت
bonanzas ثروت باداورده
bonanza ثروت باداورده
fortunes دارایی ثروت
treasure ثروت جواهر
commonwealth ثروت عمومی
political economy علم ثروت
social wealth ثروت اجتماعی
affluence فراوانی ثروت
fortune دارایی ثروت
treasures ثروت جواهر
treasuring ثروت جواهر
commonwealths ثروت عمومی
windfall ثروت باداورده
windfalls ثروت باداورده
wealth effect اثر ثروت
wealth of nations ثروت ملل
dismal science علم ثروت
distribution of wealth توزیع ثروت
wealth distribution توزیع ثروت
economic wealth ثروت اقتصادی
plutology ثروت شناسی
net wealth ثروت خالص
national wealth ثروت ملی
money مسکوک ثروت
worth سزاوار ثروت
mammonism ثروت پرستی
mammon ممونا ثروت
wealth creation ایجاد ثروت
plutolatry ثروت پرستی
possession ثروت ید تسلط
treasured ثروت جواهر
purse proud مغرور از ثروت
patrimonies ثروت موروثی میراث
man made wealth ثروت ساخت بشر
to grow rich ثروت بهم زدن
wealth saving relationship رابطه ثروت و پس انداز
redistribution of wealth توزیع دوباره ثروت
white elephant <idiom> ثروت یا مالکیت بیفایده
patrimony ثروت موروثی میراث
he is possessed of wealth او دارای ثروت است
political economist متخصص علم ثروت
productive فراور مولد ثروت
mammonite ثروت دوست زرپرست
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
levied اخذ مالیات مالیات
levy اخذ مالیات مالیات
levying مالیات بندی مالیات
levying اخذ مالیات مالیات
levies اخذ مالیات مالیات
levies مالیات بندی مالیات
levied مالیات بندی مالیات
levy مالیات بندی مالیات
taxation مالیات بندی مالیات
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
capital program برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
marginal utility of capital مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
golds ثروت رنگ زرد طلایی
gold ثروت رنگ زرد طلایی
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
socialists سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
socialist سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
He left a large fortuue. ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
It is immaterial how rich he may be . مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
social security wealth ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
he aims at riches مقصودش مال اندوزی است میزندبرای ثروت
To squander tyhe national wealth. ثروت ملی را آتش زدن (برباد دادن )
physiocracy حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
physiocrat کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
physiocrats اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
triplex سه قسمتی
portion قسمتی
partite قسمتی
triploidy سه قسمتی
portions قسمتی
haxamerous شش بخشی شش قسمتی
partial بخشی قسمتی
plank قسمتی ازبرنامه
flattest قسمتی از یک عمارت
pate سر یا قسمتی از سرانسان
flat قسمتی از یک عمارت
spirit حمیت قسمتی
esprit حمیت قسمتی
spiriting حمیت قسمتی
legs قسمتی از مسابقه
leg قسمتی از مسابقه
split second قسمتی از ثانیه
sector قسمتی ازجبهه
sectors قسمتی ازجبهه
double cloister راهرو دو قسمتی
spirit de corps روحیه قسمتی
spirit de corps حمیت قسمتی
tripartition سه قسمتی کردن
another guess قسمتی دیگر
esprit de corps حمیت قسمتی
esprit de corps روحیه قسمتی
triploid سه قسمتی سه بخشی
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
creasing قسمتی از زمین کریکت
creases قسمتی از زمین کریکت
modules قسمتی از سفینه فضایی
module قسمتی از سفینه فضایی
rebate پرداخت قسمتی از بدهی
helmeted دارای قسمتی که مانندخودباشد
lobotomies برش قسمتی از مغز
march unit قسمتی ازستون راهپیمایی
expansion joint اتصال چند قسمتی
aliquot part charge خرج چند قسمتی
creased قسمتی از زمین کریکت
ram's horn قسمتی ازاستحکامات خندق
section charge خرج چند قسمتی
lobotomy برش قسمتی از مغز
rebates پرداخت قسمتی از بدهی
striking out pleading حذف قسمتی از مدافعات
crease قسمتی از زمین کریکت
fractions کسر درصدی از قسمتی از
part [ial] payment of a fine پرداخت قسمتی از جریمه
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
fraction کسر درصدی از قسمتی از
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
lobectomy برداشتن قسمتی ازیک عضو
slot charter اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
neck قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
pneumonectomy قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
fractional damage خسارت وارده به قسمتی از وسیله
freeboard قسمتی از قایق که بیرون اب است
aliquot propelling charge خرج پرتاب چند قسمتی
hash mark قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
necks قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
whipped پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whip پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
baron شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
zaps پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping پاک نمودن قسمتی از برنامه
displacement hull قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
barons شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
whips پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
zapped پاک نمودن قسمتی از برنامه
zap پاک نمودن قسمتی از برنامه
faubourg قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
dairy قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
fat bits بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
gastrectomy عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
tail skid قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
judea یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
contract termination فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
cymric وابسته به سیمر قسمتی ازبریتانیای کبیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com