Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
file clerk
مامور بایگانی
Other Matches
depository
بایگانی مدارک بایگانی راکد
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
delegates
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
مامور فرستاده مامور کردن
document register
بایگانی
registry
بایگانی
archive
بایگانی
file keeping
بایگانی
records
بایگانی
file
بایگانی
registries
بایگانی
filed
بایگانی
archives
بایگانی
archival backup
پشتیبانی بایگانی
archive atribute
صفت بایگانی
records depository
بایگانی عمومی
morgues
بایگانی راکد
file
بایگانی کردن
archival
بایگانی شدنی
archival
بایگانی کردن
record office
اداره بایگانی کل
record
یادداشت بایگانی
record
سجل بایگانی
record
بایگانی ضبط
records depository
بایگانی راکد
office of records
دفتر بایگانی
archival
مربوط به بایگانی
recorded
بایگانی شده
morgue
بایگانی راکد
archive
بایگانی کردن
filed
بایگانی کردن
dead records
بایگانی راکد
filing system
نظام بایگانی
keep on file
بایگانی کردن
chartulary
متصدی بایگانی
office of records
بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
filing
بایگانی سیخ زنی
magnetic tape archive
بایگانی یا ارشیو نوارهای صوتی
archive
ضبط اسناد و اوراق بایگانی
filed
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
file
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
misfile
بطور غلط یا درمحل غیرمناسب بایگانی کردن
pursuivant
مامور
agents
مامور
agent
مامور
official
مامور
commissionaire
مامور
officer
مامور
commissioner
مامور
ranksman
مامور صف
bedel
مامور
bedell
مامور
appointed
مامور
missionaries
مامور
functionery
مامور
functionaries
مامور
functionary
مامور
missionary
مامور
commissionaires
مامور
commissioners
مامور
officers
مامور
emissary
مامور مخفی
revenuer
مامور مالیاتی
officer
مامور متصدی
investigator
مامور تحقیق
executors
مامور اجرا
executor
مامور اجرا
emissary
مامور سری
emissaries
مامور مخفی
officers
مامور متصدی
emissaries
مامور سری
purchasing officer
مامور خرید
bumbailiff
مامور اجرا
he was ordered to europe
او مامور اروپا شد
consular officer
مامور کنسولی
counterspy
مامور ضد جاسوسی
custom assersor
مامور گمرک
customs appraisor
مامور گمرک
customs officer
مامور گمرک
diplomatic agent
مامور سیاسی
diplomatic officer
مامور سیاسی
lictor
مامور اجرا
attackman
مامور حمله
investigators
مامور تحقیق
inquisitor
مامور تحقیق
inquisitors
مامور تحقیق
pointsman
مامور راهنمائی
scout
مامور اکتشاف
scouted
مامور اکتشاف
scouts
مامور اکتشاف
on sentry
مامور نگهبانی
envoi
مامور نماینده
assignee
نماینده مامور
executive bailiff
مامور اجرا
executioners
مامور اعدام
probation officer
مامور نافر
probation officers
مامور نافر
auditor
مامور رسیدگی
auditors
مامور رسیدگی
appoint
مامور کردن
appoints
مامور کردن
envoy
مامور نماینده
envoy
فرستاده مامور
envoys
مامور نماینده
envoys
فرستاده مامور
defector in place
مامور مخفی
mole
مامور مخفی
bailiff
مامور اجرا
bailiffs
مامور اجرا
executioner
مامور اعدام
censor
مامور سانسور
censored
مامور سانسور
censoring
مامور سانسور
censors
مامور سانسور
paymaster
مامور پرداخت
paymasters
مامور پرداخت
policeman
مامور پلیس
policemen
مامور پلیس
bureaucrats
مامور اداری
communicant
مامور ابلاغ
communicants
مامور ابلاغ
secret agent
مامور مخفی
police officers
مامور پلیس
police officer
مامور پلیس
waggoner
مامور واگن
typographer
مامور چاپخانه
tollman
مامور نواقل
send on duty
مامور کردن
High Commissioner
مامور عالیرتبه
High Commissioners
مامور عالیرتبه
bureaucrat
مامور اداری
sergeant at arms
مامور اجرا
secret agents
مامور مخفی
hangman
مامور اعدام
sergeants
مامور اجرا
sergeant
مامور اجرا
hangmen
مامور اعدام
record
مدرک ثبت کردن بایگانی کردن
relieving officer
مامور اعانه فقرا
scambler
مدافع مامور مانوربالا
sergeant at arms
مامور اجرا و انتظامات
scrutineer
مامور شمارش ارا
to send upon an e
مامور سفارت کردن
rading party
قسمت مامور دستبرد
truck master
مامور یا سرپرست چندکامیون
lord advocate
دادستان کل مامور به اسکاتلند
pursuivant
مامور ابلاغ یا اخطاریه
raiding party
قسمت مامور کمین
press agent
مامور اگهی و تبلیغ
pontonier
مامور پل موقت سازی
justiciar
مامور قضایی عالیرتبه
he was appointed to inspect it
مامور شد ان را بازرسی کند
pontoneer
مامور پل موقت سازی
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
fire fighter
مامور اتش نشانی
tidewaiter
مامور گمرک لب دریا
officers
مامور کارمند اداری
barrier patrol
گشتی مامور موانع
bailiwick
ناحیه قلمرو مامور
apparitor
چاووش مامور اجراء
aid man
مامور کمکهای اولیه
affiliation with the department of defen
مامور به وزارت جنگ
lifeguards
مامور نجات غریق
publican
مامور وصول مالیات
lifeguard
مامور نجات غریق
publicans
مامور وصول مالیات
fireguards
مامور اتش نشانی
fireguard
مامور اتش نشانی
firefighters
مامور اتش نشانی
firefighter
مامور اتش نشانی
officer
مامور کارمند اداری
commissions
حق العمل مامور شدن
dustmen
مامور تنظیف خاکروبه بر
commissioning
حق العمل مامور شدن
catchpole
مامور اخذ مالیات
commission
حق العمل مامور شدن
dustman
مامور تنظیف خاکروبه بر
catchpoll
مامور اخذ مالیات
firemen
مامور اتش نشانی
fireman
مامور اتش نشانی
remembrancer
مامور وصول مطالبات سلطنتی
Esteemed commissioner!
مامور عالی رتبه محترم!
smokechaser
مامور اتش نشانی جنگل
Is there a parking attendant?
آیا مامور پارکینگ هست؟
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
reeve
حاکم عرف مامور اجرا
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
tipstaff
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
vice squad
مامور کشف ودستگیری تبهکاران
vice squads
مامور کشف ودستگیری تبهکاران
press gang
دسته مامور جلب مشمولین
water bailiffs
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
press gangs
دسته مامور جلب مشمولین
press-gang
دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged
دسته مامور جلب مشمولین
press-ganging
دسته مامور جلب مشمولین
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...