English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
groundling ماهی ته دریا خواننده یاتماشاچی بی ذوق عامی
Other Matches
marlinspike ماهی باله نرم اعماق دریا
marlinespike ماهی باله نرم اعماق دریا
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
laic عامی
secular عامی
layman عامی
laymen عامی
illiterate عامی
laywoman زن عامی
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
layman شخص عامی
laymen شخص عامی
granny knot گره عامی
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
lay غیر حرفهای عامی
vulgarian ادم عامی و پست
lays غیر حرفهای عامی
lay rezder عامی که اجاز دارد نمازیاایین مذهبی دیگر را اداره کند
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
reciter خواننده
songbirds خواننده زن
singer خواننده
ballad singer خواننده
songbird خواننده زن
troller خواننده
readers خواننده
chantress زن خواننده
reader خواننده
vocalist خواننده
chanter خواننده
caroler خواننده
vocalists خواننده
singers خواننده
oscine خواننده
singing اوازخوانی خواننده
read head نوک خواننده
trios سه نفر خواننده
raw head نوک خواننده
trio سه نفر خواننده
disk reader خواننده دیسک
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
magnetic tape reader خواننده نوار مغناطیسی
photoelectric reader خواننده فتو الکتریکی
optical خواننده میله نوری
bar code reader دستگاه خواننده کد میلهای
calling program برنامه فرا خواننده
go to school خواننده میله نوری
epistoler خواننده رسالهای ازعهدجدید
prim donna سر دسته زنهای خواننده دراپرا
prima donnas خواننده برجسته زن اپرا یاکنسرت
prima donna خواننده برجسته زن اپرا یاکنسرت
torch singer خواننده شعر احساساتی وعاشقانه
diva سردسته زنان خواننده اپرا
smalltalk یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
buffo خواننده مرد در رلهای فکاهی اپرا
read تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
reads تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
ocr طرح حرف که توسط خواننده OCR به آسانی قابل خواندن باشد
cue اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cues اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
optical طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
hopper وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
hoppers وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
quartets قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
card وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
quartet قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
quartette قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
cards وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
teleost ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
inputted وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
benthos ته دریا
bree دریا
floods رو د دریا
flooded رو د دریا
sea froth کف دریا
on the sea دریا
flood رو د دریا
mere دریا
channeling دریا
the deep دریا
high water مد دریا
the blue دریا
channel دریا
waterscape اب دریا
saltwater اب دریا
channels دریا
channelled دریا
channeled دریا
sea bed کف دریا
the wave دریا
cuttlebone کف دریا
seabed کف دریا
sea foam کف دریا
cuttle bone کف دریا
merest دریا
overboard در دریا
meerscham کف دریا
holm دریا
at sea در دریا
spume کف آب دریا
beach foam کف آب دریا
ocean foam کف آب دریا
sea foam کف آب دریا
high water line خط مد دریا
main دریا
acajou دریا
lough اب دریا
asea به دریا
asea در دریا
d.j.'s locker ته دریا
high tide مد دریا
ground کف دریا
seas دریا
sea دریا
meerschaum کف دریا
sepiolite کف دریا
high tides مد دریا
seacoast ساحل دریا
sea coast ساحل دریا
sea coast کرانه دریا
seafolk دریا نوردان
dead in the water متوقف در دریا
sea water damage خسارت اب دریا
seaward بسوی دریا
sea born زاده دریا
seaway دریا راه
sea shore کرانه دریا
sea board کناره دریا
sea purse گرداب دریا
seagoer دریا نورد
seaborne دریا برد
seacoast دریا کنار
seacraft دریا نوردی
sea sickness دریا گرفتگی
sea cock شیر دریا
sea state حالت دریا
sea duty خدمت دریا
shipman دریا نورد
sea state وضعیت دریا
sea girt دریا بست
seagirt محاط دریا
seagoing دریا پیما
seapuss گرداب دریا
seagoing دریا نورد
anchor ice یخهای کف دریا
strands کنار دریا
strand کنار دریا
coasts کنار دریا
coast کنار دریا
sailors دریا نورد
sailor دریا نورد
ocean bound رهشپار دریا
heave of the sea زورخیزاب دریا
seasickness دریا زدگی
holding ground گیرایی کف دریا
foreshore کنار دریا
outbound رهسپار دریا
voyages سفر دریا
voyage سفر دریا
mal de mer ناخوشی دریا
maldemer ناخوشی دریا
man overboard ادم به دریا
marine transgression پیشروی دریا
foreshores کنار دریا
on shore winds دریا باد
bay salt نمک دریا
out bound رهسپار دریا
chlorinity غلظت اب دریا
sand شن کرانه دریا
davy jones جنی دریا
datum level سطح اب دریا
sailer دریا نورد
sea anchor لنگر دریا
sea-going باب دریا
sea going باب دریا
poseidon خدای دریا
by water از راه دریا
by sea ازراه دریا
oversea انطرف دریا
pelagic ساکن دریا
naval aviation هوا دریا
bottom bounce انعکاس از کف دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com