English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (7 milliseconds)
English Persian
tortious مبتنی بر تعدی و تفریط
Other Matches
wrongful act and misuse تعدی و تفریط
encroachment and waste تعدی و تفریط
gross negligence تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
voluntary waste تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
waste تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste تفریط
dissipation تفریط
negligence تفریط
wasting تفریط
wastes تفریط
wastage تفریط کاری
extremities افراط و تفریط
extremity افراط و تفریط
take an extreme course افراط یا تفریط کردن
go to extreme افراط و تفریط کردن
golden mean برکناری از افراط و تفریط
impropriator تفریط کننده دارایی کلیسا
democratic مبتنی بر دمکراسی
machine based مبتنی بر ماشین
character based program برنامه مبتنی بر کاراکتر
market directed economy اقتصاد مبتنی بر بازار
computer based training تربیت مبتنی بر کامپیوتر
attacks تعدی
intrusion تعدی
intrusions تعدی
extravagance تعدی
infringing تعدی
infringes تعدی
infringed تعدی
attacked تعدی
attack تعدی
infringe تعدی
extravagances تعدی
oppression تعدی
excessive use تعدی
transitivity تعدی
encroachments تعدی
inbreak تعدی
encroachment تعدی
injustices تعدی
injustice تعدی
incursions تعدی
incursion تعدی
hypostyle دارای سقف مبتنی بر ردیف ستون
negligence اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
oppressing تعدی کردن
inroad تعدی هجوم
oppress تعدی کردن
abusive تهمت تعدی
oppresses تعدی کردن
aggro تعدی و تهاجم
trepass تعدی کردن
transitivity principle اصل تعدی
do injustice to تعدی کردن
to gain ground تجاوزکردن تعدی کردن
judge made law نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
trespasses تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespassed تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespassing تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespass تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
pan germanism نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
dialectic materialism دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
dialectic روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
victimized دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimize دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimises دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimising دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizes دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
ingrate تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
victimised دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
predicate تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicated تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
objectivism روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
jus ex injuria non oritur تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
imperialism سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
forward chaining روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
fractional reserve banking روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
trespasses تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
inviolability مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
pilots زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
piloted زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
pluralism عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
pilot زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
isolationism سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
imperialism استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
communism کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
predicate اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
intermediate فضای حافظه که زمان دستیابی بین حافظه اصلی و سیستم مبتنی بر دیسک دارد
contracts under seal عقود مصدقه عقود مبتنی بر سند رسمی
subjective فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
gain ground خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
rightsizing فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
TCP/IP پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود
revisionism روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
bolshevism مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market economies اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com