Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
jackhammer
مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
Other Matches
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
puttering
چوب مخصوص انداختن گوی به سوراخ
putters
چوب مخصوص انداختن گوی به سوراخ
puttered
چوب مخصوص انداختن گوی به سوراخ
putter
چوب مخصوص انداختن گوی به سوراخ
hawse hole
سوراخ دماغه کشتی مخصوص عبور طناب
palette
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palettes
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
manual
دستور رزمی دستی سیستم دستی
riddle
سوراخ سوراخ کردن
riddles
سوراخ سوراخ کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
to cut out
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
rough draw
سر دستی طرح کردن
forestalled
پیش دستی کردن بر
hand advance
میزان کردن دستی
bear hugs
دو دستی بغل کردن
get round
پیش دستی کردن بر
lubber
خام دستی کردن
bear hug
دو دستی بغل کردن
forestall
پیش دستی کردن بر
hand plane
رنده کردن دستی
forestalls
پیش دستی کردن بر
score a person
بر کسی پیش دستی کردن
circumvent
باحیله پیش دستی کردن
score off a person
بر کسی پیش دستی کردن
circumvented
باحیله پیش دستی کردن
circumventing
باحیله پیش دستی کردن
automatize
خودکار کردن یک وسیله دستی
circumvents
باحیله پیش دستی کردن
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
craft reimbursable supply
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
to go one better
برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
scuttle
سوراخ کردن
foraminate
سوراخ کردن
punched
سوراخ کردن
boring
سوراخ کردن
steek
سوراخ کردن
delving
سوراخ کردن
bore
سوراخ کردن
scuttled
سوراخ کردن
scuttles
سوراخ کردن
scuttling
سوراخ کردن
bores
سوراخ کردن
punches
سوراخ کردن
punch
سوراخ کردن
gored
سوراخ کردن
stabs
سوراخ کردن
stabbed
سوراخ کردن
stab
سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن
broaches
سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن
delved
سوراخ کردن
incising
سوراخ کردن
delves
سوراخ کردن
goring
سوراخ کردن
pierce
سوراخ کردن
pierces
سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن
gore
سوراخ کردن
delve
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کردن
to punch a hole in
سوراخ کردن
wear a hole in
سوراخ کردن
pooled
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
سوراخ کردن
transfix
سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن
pool
سوراخ کردن
drilled
سوراخ کردن
perforates
سوراخ کردن
to set abroach
سوراخ کردن
to drill through
سوراخ کردن
perforating
سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن
pools
سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن
to break open
سوراخ کردن
gores
سوراخ کردن
carding brush
شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
spit
سوراخ کردن تف انداختن
burring
بامته سوراخ کردن
punch
مهر کردن سوراخ
burred
بامته سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن قایق
back drill
از پشت سوراخ کردن
transfixion
عمل سوراخ کردن
spits
سوراخ کردن تف انداختن
burrs
بامته سوراخ کردن
to peck a hole in
با نوک سوراخ کردن
punch
سوراخ ایجاد کردن
burr
بامته سوراخ کردن
tusks
سوراخ کردن یا کندن
tusk
سوراخ کردن یا کندن
broach
سوراخ کردن قایق
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
punched
مهر کردن سوراخ
broaches
سوراخ کردن قایق
broaching
سوراخ کردن قایق
hollow forge
سوراخ کردن گرم
pecking
بانوک سوراخ کردن
pecks
بانوک سوراخ کردن
puncturing
سوراخ کردن شکست
lancinate
بانیزه سوراخ کردن
precision bore
سوراخ کردن دقیق
prongs
باچنگ ک سوراخ کردن
punctures
سوراخ کردن شکست
pecked
بانوک سوراخ کردن
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
peck
بانوک سوراخ کردن
puncture
سوراخ کردن شکست
punched
سوراخ ایجاد کردن
pertusion
عمل سوراخ کردن
prong
باچنگ ک سوراخ کردن
gride
سوراخ کردن فرورفتن
lack vt
با گلوله سوراخ کردن
punches
مهر کردن سوراخ
punches
سوراخ ایجاد کردن
punctured
سوراخ کردن شکست
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
slot
سوراخ کردن شکاف کوچک
drilled
سوراخ کردن چاه کندن
jab
خنجر زدن سوراخ کردن
punctured
سوراخ کردن پنچر شدن
puncture
سوراخ کردن پنچر شدن
drill
سوراخ کردن چاه کندن
punctures
سوراخ کردن پنچر شدن
puncturing
سوراخ کردن پنچر شدن
notch
شکاف چوبخط سوراخ کردن
notches
شکاف چوبخط سوراخ کردن
jabbing
خنجر زدن سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن چاه کندن
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
slots
سوراخ کردن شکاف کوچک
unkennel
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
slotting
سوراخ کردن شکاف کوچک
jabbed
خنجر زدن سوراخ کردن
jabs
خنجر زدن سوراخ کردن
pinhole
سوراخ کردن برای گوشی یاز
bores
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
bore
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
rupturing
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
rupture
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
fraise
گشادتر کردن سوراخ اره مدور
karatonyxis
عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
ruptures
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
borer
هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
lanciation
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
concrete coring drill
مته برای سوراخ کردن هسته بتن
bolt
پیچ مخصوص قفل کردن در
penetract
رخنه کردن سوراخ کردن
punches
منگنه کردن سوراخ کردن
penetrated
رخنه کردن سوراخ کردن
stick
سوراخ کردن نصب کردن
penetrate
رخنه کردن سوراخ کردن
gimlet
سوراخ کردن مته کردن
penetrates
رخنه کردن سوراخ کردن
thrusting
سوراخ کردن رخنه کردن در
perforates
سوراخ کردن نفوذ کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com