English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (9 milliseconds)
English Persian
concourse محل ملاقات
concourses محل ملاقات
Search result with all words
meet معرفی شدن به ملاقات کردن
meets معرفی شدن به ملاقات کردن
visiting ملاقات
appointment قرار ملاقات وعده ملاقات
appointment وعده ملاقات
appointments قرار ملاقات وعده ملاقات
appointments وعده ملاقات
assignation قرار ملاقات واگذاری
assignations قرار ملاقات واگذاری
caller ملاقات کننده
callers ملاقات کننده
assemble انجمن کردن ملاقات کردن
assembled انجمن کردن ملاقات کردن
assembles انجمن کردن ملاقات کردن
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
agenda لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agendas لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
sidekick تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
audience ملاقات رسمی
audiences ملاقات رسمی
rendezvous قرار ملاقات گذاشتن
tryst قرار ملاقات
tryst قرار ملاقات گذاشتن
trysts قرار ملاقات
trysts قرار ملاقات گذاشتن
revisit ملاقات مجدد
revisit دوباره ملاقات کردن
revisited ملاقات مجدد
revisited دوباره ملاقات کردن
revisiting ملاقات مجدد
revisiting دوباره ملاقات کردن
revisits ملاقات مجدد
revisits دوباره ملاقات کردن
resort ملاقات مکرر
resorted ملاقات مکرر
resorts ملاقات مکرر
meeting ملاقات میتینگ
meeting ملاقات اجتماع
meetings ملاقات میتینگ
meetings ملاقات اجتماع
visit ملاقات کردن زیارت کردن
visit ملاقات
visited ملاقات کردن زیارت کردن
visited ملاقات
visits ملاقات کردن زیارت کردن
visits ملاقات
calendar program ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
calendar program ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
conjuncture ملاقات تصادفی
ems dispatch تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
gang up ملاقات کردن
linkup ملاقات
meeter ملاقات کننده
official meeting ملاقات رسمی
redezvous رانده وو محل ملاقات
redezvous وعده ملاقات اجتماع مجدد
redezvous تلاقی کردن ملاقات کردن
visitant ملاقات کننده مهاجر
visiting hours ساعات ملاقات
It was a mere accident that we met. ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I dont mean to intrude . قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
fix someone up with someone <idiom> واسطه برای قرار ملاقات دونفر
lose touch with <idiom> از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
off balance <idiom> فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
stop by <idiom> ملاقات کردن
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
schedule an appointment قرار ملاقات گذاشتن
miss an appointment از دست دادن قرار ملاقات
keep an appointment قبول کردن قرار ملاقات
obtain an appointment وقت ملاقات گرفتن
to arrive in good time خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
appointed day قرار ملاقات
appointment قرار ملاقات
date [appointment] قرار ملاقات
appointed day وعده ملاقات
date [appointment] وعده ملاقات
appointed days قرار های ملاقات
appointments قرار های ملاقات
dates [appointments] قرار های ملاقات
appointed days وعده های ملاقات
appointments وعده های ملاقات
dates [appointments] وعده های ملاقات
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com