Dictiornary-Farsi | محیط حدود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
peripheries	محیط حدود
periphery	محیط حدود


Other Matches

rezone	محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology	رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E]	رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
upper memory	کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
environmental test	ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
precincts	حدود
confining	حدود
vicinity	حدود
confine	حدود
perambulation	حدود
limit	حدود
about	در حدود
precinct	حدود
definition	حدود
definitions	حدود
ranges	حدود
ranged	حدود
range	حدود
tether	حدود
tethered	حدود
tethering	حدود
tethers	حدود
module	حدود
modules	حدود
ambit	حدود
neighbourhoods	حدود
neighbourhood	حدود
neighborhoods	حدود
thereabouts	در آن حدود
compass	حدود
about <adv.>	حدود
well nigh	در حدود
neiggourhood	حدود
delimiting	حدود
roughly <adv.>	حدود
purview	حدود
delimits	حدود
delimited	حدود
delimit	حدود
in the neighbourhood	در حدود
scantling	حدود
realm	حدود
scope	حدود
realms	حدود
well-nigh	در حدود
delimitation	تعیین حدود
purview of an occupation	حدود کاری
run	ردپا حدود
runs	ردپا حدود
purview	حدود میدان
probability limits	حدود احتمالی
demarcation	تعیین حدود
limit check	مقابله حدود
in round numbers 00	در حدود 001 عد د
limits of confidence	حدود اطمینان
hereabout	دراین حدود
graphic limits	حدود گرافیکی
limit of fire	حدود اتش
delimitation	تحدید حدود
confidence limits	حدود اطمینان
confidence limits	حدود اعتماد
thereabout	دران حدود
reaching	وسعت حدود
confinement	تحدید حدود
whereabouts	درچه حدود
within cry	در حدود صد ارس
with in ear shot	در حدود صدا رس
trimester	در حدود سه ماه
verges	نزدیکی حدود
verge	نزدیکی حدود
yawed	تجاوز از حدود
reaches	وسعت حدود
coextensive	هم حدود وثغور
coastal frontier	حدود ساحلی
thereabouts	در حدود آن وقت
class limits	حدود طبقه
class interval	حدود طبقه
therabout	دران حدود
reach	وسعت حدود
reached	وسعت حدود
yaw	تجاوز از حدود
range	حدود محدوده
out-	خارج از حدود
in the neighborhood of	در حدود [ریاضی]
outed	خارج از حدود
vicinity	در حدود در اطراف
range	حدود وسعت
lines	حدود رویه
frontiers	حدود و ثغور
line	حدود رویه
out	خارج از حدود
boundaries	حدود یکان
boundaries	حدود چیزی
ranged	حدود محدوده
boundary	حدود یکان
boundary	حدود چیزی
ranges	حدود محدوده
gamut	حدود حیطه
ranged	حدود وسعت
ranges	حدود وسعت
tolerances	حدود قابل تحمل
abound	تعیین حدود کردن
peg	تعیین حدود کردن
demarcating	تعیین حدود کردن
demarcate	تعیین حدود کردن
demarcates	تعیین حدود کردن
tolerance	حدود قابل تحمل
delimits	تعیین کردن حدود
scope	میدان و برد و حدود
orbit	دور حدود فعالیت
orbited	دور حدود فعالیت
orbits	دور حدود فعالیت
thereabouts	در حدود آن میزان یا تعداد
pegs	تعیین حدود کردن
sphere	مرتبه حدود فعالیت
spheres	مرتبه حدود فعالیت
ultra vires	تجاوز از حدود اختیارات
delimits	تحدید حدود کردن
whereabout	حدود تقریبی مکان
delimiting	تحدید حدود کردن
delimiting	تعیین کردن حدود
mark out a ground	تحدید حدود زمین
delimit	تعیین کردن حدود
delimit	تحدید حدود کردن
delimited	تعیین کردن حدود
delimited	تحدید حدود کردن
outre	خارج از حدود معمولی
limitation clause	عبارت تعیین حدود
compass	حدود وثغور حوزه
format	حدود و مشخصات فرش
inbound	محصور در حدود معینی
demarcated	تعیین حدود کردن
limitation clause	ماده تعیین حدود
quart	پیمانهای در حدود بیک لیتر
range of music	حدود یا میدان علم موسیقی
quarts	پیمانهای در حدود بیک لیتر
ultra vires	بیش از حدود اختیارات قانونی
ultra vires	خارج از حدود اختیارات قانونی
corrida	برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
transfer limit	حدود تصحیحات انتقال تیر
as far as in me lies	تا انجاکه در حدود توانایی من است
to override one's commission	از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
We will be checking out around noon.	ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
to make both ends meet	در حدود درامد خود خرج کردن
to live beyond one's means	بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
neatline	خطوط باریک حدود کناره نقشه
boundary disclaimer	نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
transition layer	منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
limit of fire	حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
perimeter	محیط
milieus	محیط
outside	محیط
outsides	محیط
outlined	محیط
outline	محیط
milieux	محیط
outlines	محیط
outlining	محیط
setting	محیط
mediums	محیط
spheres	محیط
lapped	محیط
sphere	محیط
outward things	محیط
perimeters	محیط
lap	محیط
circumferences	محیط
millieu	محیط
settings	محیط
circuity	محیط
medium	محیط
periphery	محیط
ambiance	محیط
ambience	محیط
peripheries	محیط
surroundings	محیط
girths	محیط
girth	محیط
circumference	محیط
entourages	محیط
entourage	محیط
environment	محیط
environments	محیط
milieu	محیط
field of view	حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
iron pyrites	ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
buddy line	طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.	درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
to mark out a ground	حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
the bill defined his powers	حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
ultra vires	بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
perimeter [circumference] of a circle	محیط دایره
circumference	محیط دایره
environments	محیط زیست
operational environment	محیط عملیاتی
dispersive medium	محیط پخش
dispersion medium	محیط پاشندگی
psychological environment	محیط روانی