Dictiornary-Farsi | مختصات تعمیم یافته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
generalized coordinates	مختصات تعمیم یافته


Other Matches

generalized	تعمیم یافته
generalized force	نیروی تعمیم یافته
generalized routine	روال تعمیم یافته
sort merge program	پردازش تعمیم یافته
generalized planning	برنامه ریزی تعمیم یافته
generalized inhibitory potential	پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
generalized reinforcer	تقویت کننده تعمیم یافته
generalized function	تابع تعمیم یافته [ریاضی]
Distribution	تابع تعمیم یافته [ریاضی]
centroid	در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
relative	دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
restitution	تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
polar plot	روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
true origin	نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
popularization	تعمیم
universalization	تعمیم
extension	تعمیم
genbraliztion	تعمیم
extensions	تعمیم
generalisations	تعمیم
generalization	تعمیم
generalizations	تعمیم
extendable	قابل تعمیم
response generalization	تعمیم پاسخ
extends	تعمیم دادن
generalising	تعمیم دادن
generalises	تعمیم دادن
generalised	تعمیم دادن
extensile	قابل تعمیم
generable	قابل تعمیم
fallacy of composition	تعمیم نادرست
stimulus generalization	تعمیم محرک
overgeneralization	تعمیم افراطی
generalizing	تعمیم دادن
extend	تعمیم دادن
extending	تعمیم دادن
generalizes	تعمیم دادن
generalize	تعمیم دادن
generalizability	تعمیم پذیری
extend the maining of	مفهومی را تعمیم دادن
distribute	تقسیم کردن تعمیم دادن
distributes	تقسیم کردن تعمیم دادن
distributing	تقسیم کردن تعمیم دادن
vulgarization	تعمیم چیزی بزبان ساده
extensible	قابلیت تمدید قابل تعمیم
extrapolations	ادامه روند تعمیم دهی
extrapolation	ادامه روند تعمیم دهی
structured programming	برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
university extension	تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
coordinates	مختصات
coordinate	مختصات
data	مختصات
grid coordinates	مختصات
plotting scale	خط کش مختصات
cartesian coordinates	مختصات دکارتی
plain coordinates	مختصات مسطحه
spherical coordinates	مختصات کروی
input coordinate	مختصات اولیه
polar coordinate	مختصات قطبی
coordinates	مختصات نقشهای
coordinates	دستگاه مختصات
spherical coordinates	مختصات سماوی
grid coordinates	مختصات شبکه
cartesian coordinates	محور مختصات
image coordinates	مختصات تصویر
axis	محورهای مختصات
transformation of coordinates	تبدیل مختصات
the peculiarities of mammals	مختصات پستاندارها
target grid	مختصات هدف
axis of coordinates	محورهای مختصات
cordinate axis	محورهای مختصات
northing	مختصات عرضی
canonical coordinates	مختصات بندادی
cartesian chart	مختصات کارتزین
lagrangian coordinates	مختصات لاگرانژی
plain coordinates	مختصات افقی
jacobian coordinates	مختصات ژاکوبی
grid chart	شبکه مختصات
cross-references	سیستم مختصات
equatorial coordinates	مختصات استوایی
eulerian coordinates	مختصات اولری
cross reference	سیستم مختصات
coordinate scale	گونیای مختصات
cross-reference	سیستم مختصات
reaction coordinates	مختصات واکنش
polar coordinates	مختصات قطبی
coordinate axises	محورهای مختصات
geomagnetic coordinates	مختصات ژئومگنتیکی
geographic coordinates	مختصات جغرافیایی
rectangular coordinate	مختصات متعامد
easting	مختصات طولی
preferred system of coordinates	دستگاه مختصات مرجع
ablique coordinates	دستگاه مختصات قائم
momentum coordinates	مختصات اندازه حرکت
military grid	شبکه مختصات نظامی
relative coordinate system	دستگاه مختصات نسبی
coordinate	همرتبه کردن مختصات
coordinate system of axis	سیستم محورهای مختصات
georef grid	مختصات جغرافیایی جهانی
coordinate code	رمز مختصات نقاط
polar chart	نمودار با مختصات قطبی
inertial coordinate system	سیستم مختصات ماندی
horizon system of coordinates	دستگاه مختصات افقی
spherical coordinates	دستگاه مختصات کروی
polar coordinates	دستگاه مختصات قطبی
polar diagram	نمودار با مختصات قطبی
coordinate code	رمزمربوط به مختصات نقشهای
cartesian coordinate system	سیستم مختصات کارتزین
curvilinear coordinates	مختصات خمیده خط [ریاضی]
polar coordinates	مختصات قطبی [ریاضی]
coordinate system	دستگاه مختصات [ریاضی]
spherical coordinates	مختصات کروی [ریاضی]
Y coordinate	مختصات بردار عمودی
X coordinate	مختصات بردار افقی
cylindrical coordinate	مختصات استوانه ای [ریاضی]
y axis	محور عرضی مختصات
cartesian coordinates	سیستم مختصات سه بعدی فضایی
x axis	محور افقی مختصات یا محورطولها
celestial equator system of coordinates	دستگاه مختصات استوای سماوی
spherical coordinate system	دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
cylindrical coordinate system	دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
axis	برای مختصات عمودی در گراف
Cartesian coordinate system	دستگاه مختصات دکارتی [ریاضی]
known datum point	نقطهای با مختصات وگرای معلوم
polar coordinate system	دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
rectangular coordinates	دستگاه مختصات راست گوشه
axis	برای مختصات افقی در گراف
findings	یافته
finding	یافته
plots	بر پایه اطلاعات به صورت مجموعهای از مختصات
plot	بر پایه اطلاعات به صورت مجموعهای از مختصات
plotted	بر پایه اطلاعات به صورت مجموعهای از مختصات
universal transverse mercator	سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
spherical coordinate system [with constant radius]	دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
y axis	محور عمودی روی یک صفحه مختصات
due out	خاتمه یافته
nee	تولد یافته
mature economy	تکامل یافته
endrgized	انرژی یافته
tuned	وفق یافته
downfallen	زوال یافته
installed <adj.> <past-p.>	گسترش یافته
glorified	تجلیل یافته
applied <adj.> <past-p.>	گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.>	گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.>	گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.>	گسترش یافته
nascent	پیدایش یافته
instinct with force	نیرو یافته
matched	تطبیق یافته
instinct with life	روح یافته
porrect	بسط یافته
structured	ساخت یافته
awakened	اگاهی یافته
expanded	بسط یافته
transferred	انتقال یافته
waney	کاهش یافته
wany	کاهش یافته
abroad	گسترش یافته
deployed	گسترش یافته
allocated	اختصاص یافته
done	وقوع یافته
extended	تمدید یافته
past	پایان یافته
linked	پیوند یافته
organized	سازمان یافته
transmissive	انتقال یافته
full-fledged	تکامل یافته
depauperate	تقلیل یافته
full fledged	تکامل یافته
grid	مختصات شبکه بندی جهانی پلاک در باطری
abscise	جدا کردن طول روی محور مختصات
grids	مختصات شبکه بندی جهانی پلاک در باطری
plotters	اسامی که مختصات داده شده را رسم میکند
plotter	اسامی که مختصات داده شده را رسم میکند
interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
linked subroutine	زیربرنامه پیوند یافته
centralized design	طراحی تمرکز یافته
mature economy	اقتصاد رشد یافته
twice born	تولدتازه روحانی یافته
mature soil	خاک تکامل یافته
allopatric	بتنهایی وقوع یافته
structured design	طراحی ساختار یافته
structured english	انگلیسی ساخت یافته
inning	زمین باز یافته
bimanual	بادودست انجام یافته
organized market	بازار سازمان یافته
endarch	از مرکزبخارج امتداد یافته
structured walkthroughs	بررسیهای ساخت یافته
systematized delusions	هذیانهای نظام یافته
diminished	[قوس تقلیل یافته]
diminished	: تقلیل یافته کاسته
organizes	بازار سازمان یافته
extended precision	دقت توسعه یافته
extended memory	حافظه توسعه یافته
organizing	بازار سازمان یافته
find	چیز یافته مکشوف
finds	چیز یافته مکشوف
elaborated code	رمز بسط یافته
reduced mass	جرم کاهش یافته