Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (12 milliseconds)
English	Persian
medallion	مدال بزرگ
medallions	مدال بزرگ
Search result with all words
medallion	با مدال بزرگ زینت دادن
medallions	با مدال بزرگ زینت دادن
Other Matches
medalist	دارای مدال برنده مدال
medallists	دارای مدال برنده مدال
medallist	دارای مدال برنده مدال
medalists	دارای مدال برنده مدال
badge	مدال
badges	مدال
medal	مدال
medals	مدال
gong [British E]	مدال
numismatist	مدال شناس
insigne	مدال رسمی
medallists	برنده مدال
medalled	مدال دار
medalists	برنده مدال
medalled	مدال گرفته
gold medals	مدال طلا
gold medal	مدال طلا
silver medal	مدال نقره
insignia	مدال رسمی
silver medals	مدال نقره
bronze medals	مدال برنز
numismatology	مدال شناسی
campaign medal	مدال جنگی
medal of freedom	مدال ازادی
numismatics	مدال شناسی
numismatic	مدال شناسی
medal of honor	مدال افتخار
medalist	برنده مدال
bronze medal	مدال برنز
medallist	برنده مدال
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fourragere	کاغذ حکم مدال
fourragere	حکم نشان یا مدال
bronze star medal	مدال ستاره برنز
service bar	مدال یا نشان خدمت
To be decorated .	نشان گرفتن ( مدال وغیره )
They ripped off his medals .	مدال هایش را از سینه اش کندند
decorations	اذین بندی مدال یا نشان
decoration	اذین بندی مدال یا نشان
medals	نشانی شبیه سکه مدال
medal	نشانی شبیه سکه مدال
exergue	جای تاریخ سکه یا مدال
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
tiepin	سنجاق مدال وزینت الات زنانه
v , device	ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
rifle clasp	نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
macrocephalic	بزرگ سر
massively	بزرگ
long ton	تن بزرگ
macro	بزرگ
headman	بزرگ
headmen	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
smallest	بزرگ نه
voluminous	بزرگ
massive	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
graves	بزرگ
gravest	بزرگ
extensive	بزرگ
eminent	بزرگ
small	بزرگ نه
smaller	بزرگ نه
gate	در بزرگ
gates	در بزرگ
majuscular	بزرگ
majestic	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
grave	بزرگ
of a large size	بزرگ
majuscule	بزرگ
great	بزرگ
great-	بزرگ
egregious	بزرگ
decuman	بزرگ
greatest	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
canis major	سگ بزرگ
biggest	بزرگ
bigger	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
big	بزرگ
full bottomed	بزرگ
mighty	بزرگ
mightiest	بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
bulkier	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
king size	بزرگ
immane	بزرگ
dignified	بزرگ
hugeous	بزرگ
adult	بزرگ
adults	بزرگ
mightier	بزرگ
vasty	بزرگ
largest	بزرگ
larger	بزرگ
large	بزرگ
highs	بزرگ
major	بزرگ
spankings	بزرگ
swingeing	بزرگ
extra	بزرگ
extra-	بزرگ
extras	بزرگ
enormous	بزرگ
highest	بزرگ
gross	بزرگ
swith	بزرگ
grossed	بزرگ
majored	بزرگ
grosser	بزرگ
grosses	بزرگ
grossest	بزرگ
grossing	بزرگ
vast	بزرگ
high	بزرگ
stour	بزرگ
wallopings	بزرگ
propylon	در بزرگ
megapod	بزرگ پا
spanking	بزرگ
jumbos	بزرگ
walloping	بزرگ
jumbo	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
nonus	بزرگ
majoring	بزرگ
archduke	دوک بزرگ
on a grand scale <adv.>	در مقیاس بزرگ
archenemy	دشمن بزرگ
archduchess	دوشس بزرگ
achievement	کار بزرگ
archpriest	کشیش بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ
blundered	اشتباه بزرگ
blundering	اشتباه بزرگ
blunders	اشتباه بزرگ
foyer	راهرو بزرگ
alcove	طاقچه بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
archbshop	اسقف بزرگ
aggrandise	بزرگ شدن
zoom	بزرگ کردن
aggrandise	بزرگ کردن
mausoleums	ارامگاه بزرگ
mausoleum	ارامگاه بزرگ
zooms	بزرگ کردن
zoomed	بزرگ کردن
aggrandize	بزرگ کردن
magnifications	بزرگ نمایی
archfiend	دیو بزرگ
platter	بشقاب بزرگ
platters	بشقاب بزرگ
arch fiend	دیو بزرگ
arch enemy	دشمن بزرگ
antrum	غار بزرگ
paterfamilias	بزرگ خانواده
magnification	بزرگ نمایی
heavyweights	بزرگ و سنگین
maximize	بزرگ کردن
whacking	خیلی بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
store	مغازه بزرگ
storing	مغازه بزرگ
nemesis	دشمن بزرگ
tankard	ابخوری بزرگ
tankards	ابخوری بزرگ
hunk	تکه بزرگ
grand	بزرگ مهم
grander	بزرگ مهم
grandest	بزرگ مهم
bonfire	اتش بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
bulldog	نوعی سگ بزرگ
billows	موج بزرگ اب
maximized	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
maximizing	بزرگ کردن
swell	بزرگ شدن
swelled	بزرگ شدن
swells	بزرگ شدن
distend	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
distends	بزرگ کردن
billow	موج بزرگ اب

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com