Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
philatelic
مربوط به تمبر شناسی
Other Matches
philately
تمبر شناسی
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
bacteriologic
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
stamp duty
تمبر عوارض تمبر مالیاتی
stamp tax
تمبر عوارض تمبر مالیاتی
first-day covers
پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
first-day cover
پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
mineralogical
مربوط به معدن شناسی
serologic
مربوط به سرم شناسی
oceanographic
مربوط به اقیانوس شناسی
microbiological
مربوط به میکروب شناسی
climatological
مربوط به اب وهوا شناسی
entomological
مربوط به حشره شناسی
geoscience
علوم مربوط به زمین شناسی
geogonostical
مربوط بعلم زمین شناسی
technologically
فنونی مربوط به فن شناسی تکنولوژیکی
geogonostic
مربوط بعلم زمین شناسی
botanic
مربوط به علم گیاه شناسی
gemmological
مربوط به علم گوهر شناسی
technological
فنونی مربوط به فن شناسی تکنولوژیکی
physiognomical
مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
anthropological
وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
radiobiology
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
archeologic
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
philately
تمبر جمع کنی جمع اوری تمبر
areodetic
مربوط به مریخ شناسی مریخ شناسی
biotechnology
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
stamp
تمبر
stamps
تمبر
stamp duties
حق تمبر
stamp duty
حق تمبر
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
stamps
تمبر یا مهرزدن
philatelist
تمبر شناس
postage stamp
تمبر پست
postmarks
اثرمهر تمبر
postmark
اثرمهر تمبر
postage stamps
تمبر پست
stamped
تمبر خورده
stamp
تمبر یا مهرزدن
poststamp
تمبر پست
philatelists
تمبر شناس
stamper
تمبر الصاق کن
postage
تمبر پستی
stamp duties
پول تمبر
food stamps
تمبر خوراک
tamarind
تمبر هندی
food stamp
تمبر خوراک
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
by under stamped
کسر تمبر داشتن
Do you have any stamps?
آیا تمبر دارید؟
it is sufficiently stamped
کم تمبر خورده است
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
entomology
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
post free
بدون نیاز به تمبر زدن
postmark
مهر باطله تمبر پست
put into circulation
به جریان انداختن
[پول، تمبر و ... ]
postmarks
مهر باطله تمبر پست
stamp
تمبر پست الصاق کردن
stamps
تمبر پست الصاق کردن
The stamp doesnt stick.
این تمبر نمی چسبد
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
face value
<idiom>
عکس چاپی روی پول ،تمبر،...
postmarks
تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
postmark
تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
psychbiology
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
slipped
پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slips
پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip
پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
lateral meniscus
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
immunogenetics
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
franking machine
دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
kinematics
حرکت شناسی جنبش شناسی
typology
گونه شناسی نوع شناسی
neurologic
وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
stamped addressed envelope
پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
post card
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
ornithology
پرنده شناسی
[جانور شناسی]
[پرنده شناسی]
laryngological
وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
pathologically
از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
oenology
می شناسی شراب شناسی
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
irrelevant
نا مربوط
relevant
مربوط
pertinent
مربوط
pertinent
مربوط به
cretaceous
مربوط به گچ
correspondents
مربوط به
coordinate
مربوط
as for
مربوط به
coherent
مربوط
affined
مربوط
correspondent
مربوط به
vespertinal
مربوط به شب
for
مربوط به
pertinenet
مربوط
condequent
مربوط
caprine
مربوط به بز
related
مربوط
curatorial
مربوط به
proper
مربوط
hydraulic
مربوط به اب
eight bit system
مربوط به یک
germane
مربوط
pertaining
مربوط به
lineal
مربوط به خط
apposite
مربوط
nuclear
مربوط به اتمی
familial
مربوط به خانواده
testamentary
مربوط به وصیتنامه
meteorological
مربوط به هواسنجی
anent
در مشارکت با مربوط به
analitical
مربوط به تجزیه
polar
مربوط به قطب
arbitrative
مربوط بحکمیت
Hellenic
مربوط به یونان
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
surgical
مربوط به جراحی
marital
مربوط به زناشویی
fractional
مربوط به بخشهایی
synergistic
مربوط به همکاری
polar
مربوط به قط بها
anglian
مربوط به نژاد
attached
مربوط متعلق
thematic
مربوط بموضوع
my
مربوط بمن
congressional
مربوط به کنگره
feminine
مربوط به جنس زن
sartorial
مربوط به خیاطی
municipal
مربوط به شهرداری
arbitral
مربوط به حکمیت
paratroop
مربوط به چتربازی
textuary
مربوط به متن
valedictory
مربوط به خداحافظی
matrimonial
مربوط به ازدواج
womanish
مربوط به زن یا زنان
pyric
مربوط به سوختن
quadrantal
مربوط به تراز
as to
عطف به مربوط به
personal
مربوط به کسی
astrological
مربوط به نجوم
astro
مربوط به نجوم
atomistic
مربوط به اتم
villatic
مربوط به دهکده
ecumenical
مربوط به سرتاسرجهان
shipboard
مربوط به ناو
verbs
مربوط به صدا
sensorimotor
مربوط به حس حرکت
affiliating
مربوط ساختن
verb
مربوط به صدا
occupational
مربوط به شغل
pyrotechnic
مربوط به فن اتشبازی
aesthetic
مربوط به علم
mammary
مربوط به پستان
procephalic
مربوط به جلو سر
mammary
مربوط به پستانداران
professorate
مربوط به استادی
ovarial
مربوط به تخمدان
contiguous
مربوط بهم
superciliary
مربوط به ابرو
archival
مربوط به بایگانی
ceremonials
مربوط به جشن
substantival
مربوط به اسم
arithmeticlal
مربوط به حساب
ceremonial
مربوط به جشن
aesthetically
مربوط به علم
osteal
مربوط باستخوان
arteriovenous
مربوط به رگها
weaponary
مربوط به اسلحه
affiliated
مربوط ساختن
anal
مربوط به مقعد
ovarian
مربوط به تخمدان
acrobatic
مربوط به بندبازی
acetarious
مربوط به سالاد
to the point
مربوط بموضوع
to have connexion with
مربوط بودن با
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com