English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
poplitaeal مربوط به ناحیه رکبی
popliteal مربوط به ناحیه رکبی
Other Matches
A to Z کتابی حاوی اطلاعات مربوط به نقشه راههای یک شهر یا ناحیه مشخص
kemp پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
underhook خیمه و رکبی زدن
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
output area ناحیه
ranged ناحیه
area ناحیه
partitions ناحیه
partition ناحیه
shires ناحیه
realm ناحیه
reaches ناحیه
realms ناحیه
reached ناحیه
reach ناحیه
areas ناحیه
shire ناحیه
demesne ناحیه
zones ناحیه
proclimax ناحیه
sector ناحیه
sectors ناحیه
zone ناحیه
ranges ناحیه
range ناحیه
situs ناحیه
subregion ناحیه
regions ناحیه
sympatric هم ناحیه
districts ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
district ناحیه
region ناحیه
wards ناحیه
ward ناحیه
reaching ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
zones منطقه ناحیه
genital zone ناحیه تناسلی
suppressor area ناحیه بازدارنده
sector commander فرمانده ناحیه
storage area ناحیه انبارش
Sept ناحیه محصو
dead space ناحیه کور
telephone area ناحیه اتصال
silva ناحیه جنگلی
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
critical area ناحیه بحرانی
critical region ناحیه بحرانی
zone منطقه ناحیه
soft spot ناحیه نشست
critical region ناحیه شاخص
skid row ناحیه پست
territorialization ایجاد ناحیه
sciatic ناحیه چاربند
depletion layer ناحیه تخلیه
touch spot ناحیه بساوشی
districts ناحیه نظامی
range of adjustment ناحیه تنظیم
range of storke ناحیه ضربه
recording eara ناحیه ضبط
district ناحیه نظامی
range of variation ناحیه تغییر
residential area ناحیه مسکونی
range of variation ناحیه انحراف
the abdominal region ناحیه شکم
depletion zone ناحیه تخلیه
radius of action ناحیه رانندگی
two phase region ناحیه دو فازی
scan area ناحیه پیمایش
depletion area ناحیه تخلیه
depletion barrier ناحیه تخلیه
sector خط کش ریاضی ناحیه
edge zone ناحیه لبه
sectors خط کش ریاضی ناحیه
frequency region ناحیه فرکانس
forbidden zone ناحیه ممنوع
fixed area ناحیه ثابت
pyramidal area ناحیه هرمی
active area ناحیه فعال
buffer area ناحیه میانگیر
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
region ناحیه نظامی
regionalism ناحیه گرایی
boom swing ناحیه لرزش
littoral ناحیه ساحلی
audio range ناحیه صوتی
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
measuring range ناحیه ی سنجش
climatic region ناحیه اقلیمی
heat affected zone ناحیه پیوند
baffle area ناحیه کور
intermediate zone ناحیه ی میانی
broca's area ناحیه بروکا
slum ناحیه فقیرنشین
slums ناحیه فقیرنشین
indifference zone ناحیه خنثی
region ناحیه فضا
region ناحیه عملیات
regions ناحیه فضا
regions ناحیه نظامی
regions ناحیه عملیات
lumbar ناحیه کمر
part سهم ناحیه
input area ناحیه ورودی
zone of contact ناحیه تماس
output area ناحیه خروجی
erogenous zone ناحیه شهوتزا
erogenous zones ناحیه شهوتزا
terrain زمین ناحیه
commutation zone ناحیه کموتاسیون
Equator ناحیه استوایی
area search جستجوی ناحیه
common area ناحیه مشترک
work area ناحیه کاری
wernicke's area ناحیه ورنیکه
gold field ناحیه زرخیز
arid area ناحیه خشک
oral zone ناحیه دهانی
goldfield ناحیه زرخیز
motor area ناحیه حرکتی
naval district ناحیه دریایی
overflow area ناحیه سرریز
interference area ناحیه ی تداخل امواج
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
domain ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
bailiwick ناحیه قلمرو مامور
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
geiger muller region o. plateau ناحیه گایگر مولر
domains ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
catchment areas ناحیه تحت پوشش
space charge ناحیه بار فضا
catchment area ناحیه تحت پوشش
breadbasket معده ناحیه حاصلخیز
shielding region ناحیه حفافت کننده
coalfields ناحیه ذغال خیز
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
executive area ناحیه هماهنگ ساز
palatinate ناحیه قلمرو کنت
tertiary projection area ناحیه فرافکنی سوم
rimland حومه ناحیه مرکزی
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
sylva درختان جنگلی یک ناحیه
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
coalfield ناحیه ذغال خیز
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
coal field ناحیه زغال خیز
climate ناحیه اوضاع جوی
climates ناحیه اوضاع جوی
long wave range ناحیه موج بلند
zones ناحیه دسته بندی
forbidden energy zone ناحیه انرژی ممنوع
regionalist منطقهای ناحیه گرای
high frequency range ناحیه ی فرکانس بالا
crygenic region ناحیه انجماد سنجی
heating zone منطقه یا ناحیه حرارتی
motor perceptual region ناحیه حرکتی- ادراکی
pierian وابسته به ناحیه پیریا
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
zonule منطقه یا ناحیه کوچک
zone ناحیه دسته بندی
delinquency area ناحیه بزه خیز
pale ناحیه محصور قلمروحدود
paler ناحیه محصور قلمروحدود
drilling range ناحیه مته کاری
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
papa پاپ کشیش ناحیه
papas پاپ کشیش ناحیه
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
fingerprint region ناحیه اثر انگشتی
naval district ناحیه عملیات دریایی
local area network شبکه ناحیه محلی
hot temperature zone ناحیه بسیار گرم
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com