Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
the outer world
مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
Other Matches
ultramontane
وابسته به کشورها و مردمی که درانطرف کوه ها وارتفاعات هستند
extraterrestrials
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
rezone
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
standards
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
humane
<adj.>
مردمی
humanitarian
<adj.>
مردمی
humanization
مردمی سازی
democratic leadership
رهبری مردمی
humanities
مردمی مروت
humanity
مردمی مروت
turanian
مردمی از نژاد التایی اورال
to tip something
[British E]
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
pentarch
یکی از پنج تن مردمی که در جایی حکومت کنند
out relief
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
unprofitable servants
مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
rhythm-and-blues
نام نوعی موسیقی مردمی امریکایی که ریتم تند دارد و از آن مشتق شده
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
entourages
محیط
entourage
محیط
girth
محیط
girths
محیط
medium
محیط
milieux
محیط
milieu
محیط
sphere
محیط
spheres
محیط
environments
محیط
outsides
محیط
environment
محیط
surroundings
محیط
milieus
محیط
ambiance
محیط
mediums
محیط
circumference
محیط
perimeter
محیط
perimeters
محیط
ambience
محیط
circumferences
محیط
outside
محیط
setting
محیط
outline
محیط
millieu
محیط
circuity
محیط
lap
محیط
lapped
محیط
settings
محیط
outward things
محیط
outlines
محیط
periphery
محیط
outlined
محیط
peripheries
محیط
outlining
محیط
environment architecture
معماری محیط
environments
محیط زیست
climate for growth
محیط رشد
psychological environment
محیط روانی
circumambient
محیط دورگردیدن
bodification
بهسازی محیط
periphery
محیط حدود
operational environment
محیط فعالیت
operational environment
محیط عملیاتی
milieu
محیط اجتماعی
peripheries
محیط حدود
medium
محیط کشت
mediums
محیط کشت
polarization of a medium
قطبش محیط
comprehensive
وسیع محیط
contour
محیط مرئی
environmentalists
محیط نگر
environmentalist
محیط نگر
milieux
محیط اجتماعی
circling
محیط دایره
circles
محیط دایره
circled
محیط دایره
environment
محیط زیست
circle
محیط دایره
perimeter
[circumference]
of a circle
محیط دایره
milieus
محیط اجتماعی
ambient pressure
فشار محیط
living environment
محیط زنده
acclimatization
سازش با محیط
milieu therapy
محیط درمانی
therapeutic millieu
محیط درمانی
perimeters
پیرامون محیط
atmospheric environement
محیط جوی
threptic
محیط زاد
induced environment
محیط القایی
in vivo
در محیط طبیعی
workbenches
محیط کاری
workbench
محیط کاری
dispersion medium
محیط پاشندگی
ill neighboured
دارای محیط بد
in vitro
در محیط مصنوعی
ambient temperature
دمای محیط
windowing environment
محیط پنجرهای
miseenscene
محیط کلی
social milieu
محیط اجتماعی
silhouettes
محیط مریی
bonification
به سازی محیط
circumference
محیط دایره
perimeter
پیرامون محیط
silhouette
محیط مریی
circumferences
محیط دایره
dispersive medium
محیط پخش
shelf environment
محیط کم عمق
mixed environment
محیط درهم
are
هستند
plants indigenous to that soil
هستند
ScriptX
هستند
they are all of one mind
هستند
eco-
پیشوند محیط پرگیر
environmentalism
محیط زیست شناسی
misfits
غیر متجانس با محیط
misfit
غیر متجانس با محیط
environmentalism
محیط زیست گرایی
environmetal protection
حمایت محیط زیستی
terrestrial environment
وضع محیط زمین
element
محیط طبیعی اخشیج
circumstance
شرایط محیط اهمیت
elements
محیط طبیعی اخشیج
metaerg
صفت محیط زاد
it is meters
محیط ان دومتر است
environments
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
induced environment
محیط القا شده
environmentalists
محیط زیست گرا
environmentalists
محیط زیست شناس
psychonomics
محیط شناسی روانی
environmentalist
محیط زیست گرا
environmentalist
محیط زیست شناس
environment
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
data base environment
محیط پایگاه داده
acid cure
پخت در محیط اسیدی
outsides
محیط دست بالا
outside
محیط دست بالا
acid catalysis
کاتالیزور در محیط اسیدی
accommodation
سازش با مقتضیات محیط
environmental psychology
روانشناسی محیط نگر
derealization
دگرسان بینی محیط
domain knowledge
دانش محیط کاربرد
accommodations
سازش با مقتضیات محیط
bonification scheme
طرح بهسازی محیط
atlantic
دریای محیط غربی
environmental conservation
حفافت محیط زیست
collapse design
محاسبه در محیط خمیری
environmental protection
حفاظت محیط زیست
archibenthal enviroment
محیط ژرف اقیانوس
peripheral
دورهای وابسته به محیط
who are they?
انها کی هستند
they are well matched
هم کفو هستند
there are numbers who
بسیاری هستند که
they are at loggerheads
هر دو سنگ یک من هستند
great circle
بزرگترین دایره محیط یک کره
element
عامل اصلی محیط طبیعی
living environment
جانداران محیط زیوندگان- پرمون
tests
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
contamination
عدم خلوص و یکنواختی محیط
tested
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
elements
عامل اصلی محیط طبیعی
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
invert
تغییر اعداد در محیط دودویی
inverting
تغییر اعداد در محیط دودویی
elastic design
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
inverts
تغییر اعداد در محیط دودویی
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
test
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
eupelagic environment
محیط زیر لایه زیرین
analogue
ی از حالت آنالوگ هستند
analog
ی از حالت آنالوگ هستند
such as are happy
انهایی که خوشبخت هستند
The roads are obstructed.
جاده ها مسدود هستند.
5, 7, 9 are odd numbers .
5؟7؟9 اعداد فرد هستند
analogues
ی از حالت آنالوگ هستند
Such people are wicked .
اینگونه آدمها شر هستند
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
acid alkylation
الکیل دار کردن در محیط اسیدی
accomodation
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
contour
محیط مریی دوره میزان منحنی
oxydizing agents
مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
environmental services
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
demarcation
نشان دادن اختلاف بین دو محیط
These football players are the pick of the bunch .
این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com