English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
that is not the proposition مسئله چیز دیگر است
Search result with all words
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
Other Matches
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
issue مسئله
theorem مسئله
theorems مسئله
problem solving حل مسئله
case مسئله
issued مسئله
cases مسئله
resolvent حل حل مسئله
problem مسئله
issues مسئله
example مسئله
examples مسئله
problems مسئله
catechist مسئله گو
solution of a problem حل یک مسئله
check problem مسئله مقابلهای
jeopardy مسئله بغرنج
problem definition تعریف مسئله
dilemmas مسئله غامض
problematic <adj.> مسئله آفرین
troublemaker مسئله آفرین
chess problem مسئله شطرنج
check problem مسئله ازمایشی
identification problem مسئله شناسائی
benchmark problem مسئله محک
benchmark problebm مسئله محک
dilemma مسئله غامض
test problem مسئله ازمابنده
solves حل کردن مسئله
solution to a problem راه حل یک مسئله
side issue مسئله فرعی
toughy مسئله بغرنج
toughie مسئله بغرنج
toss up مسئله مشکوک
problem oriented مسئله گرا
crux مسئله دشوار
solve حل کردن مسئله
solved حل کردن مسئله
problem state وضعیت مسئله
the eastern question مسئله خاور
questioned استفهام مسئله
questions استفهام مسئله
side issues مسئله فرعی
question استفهام مسئله
toss-up مسئله مشکوک
solving حل کردن مسئله
problem description تشریح مسئله
problem identification شناسایی مسئله
problem description شرح مسئله
conundrums مسئله بغرنج وپیچیده
two mover مسئله مات در دو حرکت
three mover مسئله مات با سه حرکت
identification problem مسئله تعیین هویت
question in dispute مسئله متنازع فیه
conundrum مسئله بغرنج وپیچیده
problem oriented language زبان باگرایش مسئله
to revisit an issue مسئله ای را بازدید کردن
buring question مسئله هیجان اور
problem child فرزند مسئله دار
problem analysis تجزیه و تحلیل مسئله
problem oriented language زبان مسئله گرا
eight queens problem مسئله هشت وزیر شطرنج
to crack a problem مسئله ای را حل کردن [ریاضی یا فیزیک]
issued مسئله قضیه تحویل جنس
issues مسئله قضیه تحویل جنس
on line problem solving حل مسئله بطور درون خطی
primary cognizance تحقیقات اولیه روی یک مسئله
issue مسئله قضیه تحویل جنس
More money is not the answer to this problem. پول بیشتر حل این مسئله نیست.
determinate problem مسئله ایی که یک یا چندراه حل معین دارد
combinatorial explosion موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
cogo یک زبان برنامه نویسی مسئله گرابرای حل مسائل هندسی
stresses یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
catechetics فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
stress یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
imbroglio قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
stressing یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
context sensitive help key کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
imbroglios قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
porism قضیهای که از راه حلهای بیشماربرای یک مسئله نشان میدهد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
rhetorical question مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
the German issue مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
problem program برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
the German question مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
gpss زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
collectivism اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
design heuristics راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
race condition حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
approval by acclamation تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
bolshevism مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
else دیگر
furthers دیگر
other دیگر
secus از دیگر سو
further دیگر
furthered دیگر
alternative شق دیگر
alternative دیگر
furthering دیگر
alternatives شق دیگر
alternatives دیگر
no more دیگر نه
others دیگر
next دیگر
one an other یک دیگر
again دیگر
anymore دیگر
thence دیگر
he is no more او دیگر
of each other <adv.> از هم دیگر
of one another <adv.> از هم دیگر
another دیگر
from each other <adv.> از هم دیگر
from one another <adv.> از هم دیگر
variant نوع دیگر
elsewhere درجای دیگر
others نوع دیگر
elsewhere بجای دیگر
nevermore هرگز دیگر
never more هرگز دیگر
another guess قسمتی دیگر
elsewhere نقطه دیگر
beside ازطرف دیگر
at a later period در موقع دیگر
other نوع دیگر
my other books کتابهای دیگر من
tother بعدی دیگر
t' other بعدی دیگر
yon ان یکی دیگر ان
another یکی دیگر
so muchthe worse دیگر بدتر
scilicet بعبارت دیگر
another شخص دیگر
next year سال دیگر
again از طرف دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
otherwhile گاه دیگر
about-face سوی دیگر
otherwhile وقت دیگر
another day یک روز دیگر
otherwhere در مکان دیگر
otherwhere جای دیگر
otherwhence از جای دیگر
otherness چیز دیگر
otherguise جور دیگر
otherguess بروش دیگر
otherguess جور دیگر
otherguess نوع دیگر
on the other hand ازطرف دیگر
another guess نوعی دیگر
othergates طور دیگر
on the other part از طرف دیگر
othergates جور دیگر
otherworld دنیای دیگر
on the other hand از سوی دیگر
nevermore دیگر ابدا
no more of that بس است دیگر
aliunde از منبع دیگر
shunts به خط دیگر انداختن
about face سوی دیگر
about face جهت دیگر
none other than هیچکس دیگر جز
on more بار دیگر
about-face جهت دیگر
about-faces سوی دیگر
about-faces جهت دیگر
shunted به خط دیگر انداختن
shunt به خط دیگر انداختن
on the opposite side در انسوی دیگر
alternative unit واحدهای دیگر
other people مردم دیگر
otherwise طور دیگر
by the same token <adv.> طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> طور دیگر
apart from that <adv.> طور دیگر
somewhere else یک جای دیگر
alternatively <adv.> طور دیگر
otherwise <adv.> ازطرف دیگر
on the other side <adv.> ازطرف دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com