Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
Other Matches
ramp
منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
ramps
منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
plane director
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
flight sister
افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
avigation
فن هدایت هواپیما
leading line
خط هدایت هواپیما
aircraft modification and control
کنترل و هدایت هواپیما
vectored attacks
تک هدایت شده هواپیما به هدف
airmanship
متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
rudders
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
electronic navigation
هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
rudder
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
omnidirection range
سیستم هدایت چند جهتی هواپیما
beacon
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacons
امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
radio approach
دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
homing station
ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
teleran
دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
controlling
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controls
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
simulators
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulator
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
drill sergeant
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
vectored attacks
تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
goldie lock
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
signal area
منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
action agent
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
transients
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transient
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aft
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moments
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
aircraft cross servicing
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
responsive
مسئول
in charge
<adj.>
مسئول
responsible
<adj.>
مسئول
answerable
مسئول
warden
مسئول
accountable
مسئول
responsible
مسئول
liable
مسئول
frankpledge
مسئول
supplies officer
مسئول مواد
in charge
<idiom>
مسئول بودن
wagon master
مسئول واگن
custodians
مسئول مرموزات
authoring system
سیستم مسئول
cryptographer
مسئول رمز
officer in charge
افسر مسئول
undertaking
جواب گو مسئول
issue commissary
مسئول توزیع
cupola tender
مسئول کوره
to hold responsible
مسئول کردن
to hold responsible
مسئول قراردادن
furnace man
مسئول کوره
furnace attendant
مسئول کوره
custodians
مسئول سرپرست
custodian
مسئول سرپرست
purchasing officer
مسئول خرید
data administrator
مسئول داده ها
lineman's plier
انبردست مسئول خط
Not my department.
<idiom>
من مسئول نیستم.
accountable
مسئول حساب
officer on duty
افسر مسئول
undertaker
جواب گو مسئول
undertakers
جواب گو مسئول
account
مسئول بودن
liable for damages
مسئول خسارات
helmsmen
مسئول سکان
custodian
مسئول مرموزات
That's not my province.
من مسئول آن نیستم.
helmsman
مسئول سکان
courier transfer officer
افسر مسئول پیک
corespondent
مسئول جواب گویی
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
have a hand in
<idiom>
مسئول کاری شدن
tallyman
مسئول کنترل محموله
ambulanceman
راننده یا مسئول آمبولانس
be to blame
<idiom>
مسئول کارزشت بودن
anchor detail
نفرات مسئول لنگر
irresponsible
غیر مسئول نامعتبر
officer in charge
افسر مسئول اجرا
shipment sponsor
مسئول ارسال کالاها
captain of the top
مسئول گروه کار
demolition firing party
گروه مسئول انفجارخرج
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
irresponsibly
بطور غیر مسئول
data base administrator
مسئول پایگاه داده ها
operations detachment
قسمت مسئول عملیات
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
finger in the pie
<idiom>
دست داشتن ،مسئول بودن
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
every man is a for his action
هرکس مسئول کردارخویش است
make one's bed and lie in it
<idiom>
مسئول انجام کاری بودن
brakeman
مسئول ترمز در تیم لوژسواری
communication security custodian
مسئول وسایل تامین مخابراتی
detail officer
افسر مسئول گروه بیگاری
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
range officer
افسر مسئول میدان تیر
shipment unit
یکان مسئول ارسال کالاها
tipstaff
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
company secretary
مسئول مالی و حقوقی شرکت
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
vouch
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
ship's serviceman
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
officiant
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
to blame somebody for something
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
courier transfer officer
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
burdened
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
interceptor controller
افسر مسئول پست استراق سمع
coordinated procurement assigness
شعبه مسئول خرید کلی اماد
mensch
[انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
self service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
treasurers
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
eaves droper
مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
section crew
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section gang
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
air defense artillery controller
مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
general delivery
بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
caveat emptor
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
dock receipt
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
fcc
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
guardship
ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
security specialist
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
Would you call the head waiter, please?
لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
caveat venditor
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
communication security custodian
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
boatswains
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
boatswain
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
guinea pig
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pigs
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
custodian
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
ramps
سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramp
سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
leads
هدایت
total conductivity
هدایت کل
lead
هدایت
conduction
هدایت
navigators
هدایت گر
navigator
هدایت گر
leading
هدایت
conductance
هدایت
guidance
هدایت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com