English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
mysticism مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
Other Matches
modus vivendi توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
as far as in me lies تا انجاکه در حدود توانایی من است
out خارج از حدود
out- خارج از حدود
outed خارج از حدود
outre خارج از حدود معمولی
ultra vires خارج از حدود اختیارات قانونی
to be out of one's depth از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
brass band ادوات انها از برنج باشد
brass bands ادوات انها از برنج باشد
offshore در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
long life itemes اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
expired appropriation اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
current liability اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
congestion وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
pits منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pit منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
I simply cant concentrate. حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
out of range که خارج از حد سیستم باشد
record برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
freedom of seas ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
overt act عملی که در عالم خارج محسوس باشد
exogenous مسئلهای که از خارج یک سیستم اقتصادی ناشی شده باشد
outside art [هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
notobranchiate در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
out of bond کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
cartridges کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridge کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
intelligence 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Tibet تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
distracts حواس
distract حواس
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
wackier حواس پرت
abstractedness تفرقه حواس
absentminded حواس پرت
sense حواس پنجگانه
the five senses حواس پنجگانه
sensed حواس پنجگانه
abstractedly با تفرقه حواس
aprosexia تفرقه حواس
attentions خاطر حواس
absent minded حواس پرت
wackiness حواس پرتی
wool-gathering حواس پرتی
absent-mindedly حواس پرت
attention خاطر حواس
preoccupied پریشان حواس
collectedness جمعی حواس
mental defectives اختلال حواس
sensuousness وابستگی به حواس
senses حواس پنجگانه
wackiest حواس پرت
whackier حواس پرت
wacky حواس پرت
distraction حواس پرتی
distraught پریشان حواس
distractions حواس پرتی
preoccupiedly با حواس پریشان
absent-minded حواس پرت
whackiest حواس پرت
sensuously وابسته به حواس یااحساسات
collected دارای حواس جمع
light-headed گیج حواس پرت
off-putting حواس پرت کننده
featherhead شخص پریشان حواس
dysaesthesia اختلال حواس جسمانی
wool gather حواس پرت بودن
light headed گیج حواس پرت
supersensible ماوراء عالم حواس
haptics علم حواس پوستی
to space out پرت شدن حواس
nitwit ادم پریشان حواس
sensorium مرکز حواس اعضای حس
nitwits ادم پریشان حواس
sensuous وابسته به حواس یااحساسات
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
preoccupiedly با داشتن حواس در جای دیگر
featherhead ادم حواس پرت سبکسر
self collected دارای کف نفس حواس جمع
woolly headed مغشوش گیج و حواس پرت
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
have eyes only for <idiom> همه حواس وتوجه را به چیزی دادن
featherbrain ادم حواس پرت پریشان خیال
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
to listen with rapt attention با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
telesthesia احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
to p off an awkward situation حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
they انها
those انها
yond انها
one of them یکی از انها
the most that i can do بیشتر انها
who are they? انها کی هستند
most of them بیشتر انها
many of them بسیاری از انها
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
delimited حدود
delimiting حدود
delimits حدود
neiggourhood حدود
vicinity حدود
delimit حدود
purview حدود
scantling حدود
neighbourhood حدود
compass حدود
neighbourhoods حدود
definition حدود
ranges حدود
ranged حدود
range حدود
tether حدود
tethered حدود
about در حدود
confining حدود
neighborhoods حدود
scope حدود
perambulation حدود
in the neighbourhood در حدود
precinct حدود
limit حدود
confine حدود
realms حدود
realm حدود
definitions حدود
ambit حدود
modules حدود
module حدود
tethers حدود
tethering حدود
precincts حدود
well-nigh در حدود
roughly <adv.> حدود
about <adv.> حدود
thereabouts در آن حدود
well nigh در حدود
to pass muster در بازدیدارتش و مانند انها
i saw none of them هیچکدام از انها را ندیدم
many of them عده زیادی از انها
he rolled them by سواره از پهلوی انها رد شد
neither of them know هیچکدام از انها نمیدانند
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
delimitation تعیین حدود
reaches وسعت حدود
delimitation تحدید حدود
confinement تحدید حدود
boundary حدود چیزی
graphic limits حدود گرافیکی
with in ear shot در حدود صدا رس
reach وسعت حدود
thereabout دران حدود
within cry در حدود صد ارس
reached وسعت حدود
whereabouts درچه حدود
boundary حدود یکان
boundaries حدود یکان
class interval حدود طبقه
class limits حدود طبقه
coastal frontier حدود ساحلی
thereabouts در حدود آن وقت
confidence limits حدود اعتماد
verges نزدیکی حدود
verge نزدیکی حدود
yawed تجاوز از حدود
yaw تجاوز از حدود
ranged حدود وسعت
frontiers حدود و ثغور
line حدود رویه
lines حدود رویه
confidence limits حدود اطمینان
boundaries حدود چیزی
reaching وسعت حدود
coextensive هم حدود وثغور
purview of an occupation حدود کاری
vicinity در حدود در اطراف
demarcation تعیین حدود
ranges حدود وسعت
ranges حدود محدوده
ranged حدود محدوده
range حدود وسعت
range حدود محدوده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com