English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
English Persian
chronologer مساوی است بازاقخگخمخلهسف
Other Matches
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
adequate مساوی
equalise مساوی
draw مساوی
draws مساوی
identic مساوی
all square مساوی
all- مساوی
split مساوی
no set مساوی
hikiwate مساوی
peel مساوی
square مساوی
squared مساوی
squares مساوی
peels مساوی
save off مساوی
bracketed مساوی
tie مساوی
ties مساوی
all مساوی
even <adj.> مساوی
euqal مساوی
plus/equals key مساوی
identical مساوی
equivalent مساوی
equivalents مساوی
squaring مساوی
equals برابر مساوی
just as well <adv.> به طور مساوی
equalling برابر مساوی
equalled برابر مساوی
paripassu مساوی همدرجه
dead even کاملا مساوی
measure up <idiom> مساوی بودن
go halves <idiom> تقسیم مساوی
On an equal footing. بر پایه مساوی
tie vote اراء مساوی
nonpareil غیر مساوی
moiety قسمت مساوی
equidistance مسافت مساوی
equally <adv.> به طور مساوی
equaling برابر مساوی
equalizing مساوی کردن
equalizes مساوی کردن
equalized مساوی کردن
equalising مساوی کردن
equalize مساوی کردن
even تراز مساوی
equal برابر مساوی
equaled برابر مساوی
adequate مساوی ساختن
equalised مساوی کردن
equalises مساوی کردن
part جزء مساوی
three square دارای سه ضلع مساوی
homographic مساوی از حیث املاء
isotonic دارای کشش مساوی
equaliser امتیاز مساوی کننده
equiangular دارای زوایای مساوی
isoelectric دارای فشارالکتریکی مساوی
isodiametric دارای قطر مساوی
isodiametric دارای ابعاد مساوی
stand off مساوی یاهیچ به هیچ
equidistant دارای مسافت مساوی
stand-off مساوی یاهیچ به هیچ
equated برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand-offs مساوی یاهیچ به هیچ
equate برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equates برابرگرفتن مساوی پنداشتن
isodynamic دارای نیروی مغناطیسی مساوی
equalises مساوی یاهم شکل کردن
equalizes مساوی یاهم شکل کردن
equals : برابر شدن با مساوی بودن
like as we lie طرفین دارای ضربات مساوی
equalised مساوی یاهم شکل کردن
fair play <idiom> عدالت ،مساوی ،عمل درست
equalize مساوی یاهم شکل کردن
to add equals اعداد مساوی را با هم جمع کردن
equalising مساوی یاهم شکل کردن
aliquot بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
skittering ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
equalized مساوی یاهم شکل کردن
isotonic دارای اهنگ مساوی هم توان
equalizing مساوی یاهم شکل کردن
even money مبلغ مساوی در شرط بندی
coursed rubble masonry سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
deuce مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
tie break بهم خوردن وضع مساوی
tie-break بهم خوردن وضع مساوی
ana ازهر کدام بمقدار مساوی
amortization پرداخت بدهی به اقساط مساوی
tie-breaks بهم خوردن وضع مساوی
equally بیک درجه بطور مساوی
equicaloric دارای کالری و نیروی مساوی
equal : برابر شدن با مساوی بودن
equaling : برابر شدن با مساوی بودن
equaled : برابر شدن با مساوی بودن
spacing در فواصل مساوی تقسیم بندی
equalled : برابر شدن با مساوی بودن
equalling : برابر شدن با مساوی بودن
equimolal دارای غلظت ملکولی مساوی
quarter به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
furlongs واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
sou مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
trisect بسه بخش مساوی تقسیم کردن
furlong واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
neck and neck <idiom> درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
sit on the ball بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on a lead بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
bifid بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
To swindle (fleece) someone . سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
imparity غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
halved مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halve مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
isotherm خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
langley واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
isallobar خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobaric خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
proton هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
protons هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
equalised مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
ballade قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
eualize مساوی کردن مانند کردن
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com