English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
implication مستلزم بودن مفهوم
implications مستلزم بودن مفهوم
Other Matches
entails مستلزم بودن
needing مستلزم بودن
needed مستلزم بودن
need مستلزم بودن
entail مستلزم بودن
entailed مستلزم بودن
entailing مستلزم بودن
call for مستلزم بودن
require خواستن مستلزم بودن
requires خواستن مستلزم بودن
requiring خواستن مستلزم بودن
required خواستن مستلزم بودن
necessitate ایجاب کردن مستلزم بودن
implicating بهم پیچیدن مستلزم بودن
necessitated ایجاب کردن مستلزم بودن
necessitating ایجاب کردن مستلزم بودن
implicate بهم پیچیدن مستلزم بودن
necessitates ایجاب کردن مستلزم بودن
implicates بهم پیچیدن مستلزم بودن
implicated بهم پیچیدن مستلزم بودن
pensionable مستلزم
skilled مستلزم استادی
sacrificial مستلزم فداکاری
capital مستلزم بریدن سر یاقتل
long-winded مستلزم وقت زیاد
long winded مستلزم وقت زیاد
apodictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
apodeictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
onerous property دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
purporst مفهوم
hangs مفهوم
hang مفهوم
intendment مفهوم
intelligible مفهوم
contexts مفهوم
context مفهوم
concept مفهوم
concepts مفهوم
tacit مفهوم
purposes مفهوم
purpose مفهوم
signification مفهوم
vacuous بی مفهوم
moral مفهوم
notion مفهوم
notions مفهوم
conceptions مفهوم
sound مفهوم
sounded مفهوم
soundest مفهوم
conception مفهوم
sounds مفهوم
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
conceptual learning مفهوم اموزی
unintelligible غیر مفهوم
constructively بطور مفهوم
concept learning مفهوم اموزی
implication مفهوم استنباط
iuntelligibly بطور مفهوم
concept formation تکوین مفهوم
conceptualization مفهوم سازی
significance مفهوم اهمیت
comprehensibly بطور مفهوم
conception مفهوم آفرینی
implicitly بطور مفهوم
contraposition مفهوم مخالف
intentions غرض مفهوم
implied ضمنا" مفهوم
implied مفهوم ضمنی
intelligibly بطور مفهوم
purports مفهوم ساختن
implications مفهوم استنباط
purporting مفهوم ساختن
substance مفاد مفهوم
conjunctive concept مفهوم عطفی
substances مفاد مفهوم
purported مفهوم ساختن
purport مفهوم ساختن
intention غرض مفهوم
imported مفهوم ورود
impliedly بطور مفهوم
meaning مفهوم فحوا
meanings مفهوم فحوا
effect مفهوم نیت
effecting مفهوم نیت
import مفهوم ورود
effected مفهوم نیت
ideogram مفهوم نگاشت
importing مفهوم ورود
senses حس تشخیص مفهوم
relational concept مفهوم ربطی
sense حس تشخیص مفهوم
sensed حس تشخیص مفهوم
percept چیز مفهوم ادراکات
roger مفهوم شد پیام را گرفتم
to the [that] effect <adv.> با مفهوم [معنی] کلی
galimatias کلام غیر مفهوم
implicit اشاره شده مفهوم
get the message <idiom> به واضحی فهمیدن مفهوم
value added concept مفهوم ارزش افزوده
purporst بهانه مفهوم شدن
overtones شدیدالحن مفهوم فرعی
zircon سخن غیر مفهوم
overtone شدیدالحن مفهوم فرعی
computer input microfilm تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
cim تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
the inherent text or word a of indirectsense and مفهوم
denotation علامت تفکیک معنی و مفهوم
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
by con. مفهوم مخالف ان جنین میشود
the document purports that انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
loose sentence جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
The sense of this word is not clear . معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
wheel [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
implicit function معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
gridding محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
rebus sic stautibus به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
opaquely چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
photocomposition کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
yin yang مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
information hiding یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
dictatorship این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorships این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
look for منتظر بودن درجستجو بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
consisted شامل بودن عبارت بودن از
ablest لایق بودن مناسب بودن
consisting شامل بودن عبارت بودن از
govern نافذ بودن نافر بودن بر
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
agree متفق بودن همرای بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
governed نافذ بودن نافر بودن بر
pertained مربوط بودن متعلق بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com