English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (7 milliseconds)
English Persian
frontier treaty معاهده مرزی
Other Matches
bond معاهده
treaty معاهده
confederation معاهده
confederations معاهده
treaties معاهده
conferderation معاهده
convention معاهده
conventions معاهده
interpertation of a treaty تفسیر معاهده
construction of a treaty تفسیر معاهده
denunciation of treaty الغاء معاهده
open treaty معاهده باز
compacted پیمان معاهده
conclusion of a treaty انعقاد معاهده
conclusion of a treaty عقد معاهده
denunciation of treaty نقض معاهده
preamble of a treaty مقدمه معاهده
peace treaty معاهده صلح
compact پیمان معاهده
compacting پیمان معاهده
rio treaty معاهده ریو
compacts پیمان معاهده
termination of the treaty فسخ معاهده
bilateral treaty معاهده یا معاهدات دو جانبه
pacts معاهده پیمان بستن
pact معاهده پیمان بستن
draft of a treaty پیش نویس معاهده
prolongation of treaty تمدید مدت معاهده
protocols پیش نویس معاهده
promulgation of treaty اعلام مفاد معاهده
protocol پیش نویس معاهده
termination of the treaty انقضا مدت معاهده
agreements معاهده و مقاطعهء توافق
agreement معاهده و مقاطعهء توافق
boundaries مرزی
boundary مرزی
paralic مرزی
marginal مرزی
bordered خط مرزی
border خط مرزی
borderline مرزی
bordering خط مرزی
mete : خط مرزی
frontalier نیروهای مرزی
exterritorial برون مرزی
extraterritoriality برون مرزی
frontalier یکان مرزی
rubicon مرز خط مرزی
oversea برون مرزی
marginal test ازمون مرزی
marginal checking بررسی مرزی
marginal check برسی مرزی
marginal check مقابله مرزی
marchland زمین مرزی
limiting voltage ولتاژ مرزی
marginal consciousness هشیاری مرزی
critical frequency فرکانس مرزی
outposts پایگاه مرزی
border land زمین مرزی
border stone سنگ مرزی
boundary effect اثر مرزی
boundary conditions شرایط مرزی
boundar trench نهرچه مرزی
borderline state حالت مرزی
boundary surface سطح مرزی
boundary trench نهرچه مرزی
outpost پایگاه مرزی
frontier خط فاصل مرزی
extraterritorial برون مرزی
border installations تاسیسات مرزی
borderline schizophrenia اسکیزوفرنی مرزی
cleavage plane سطح مرزی
boundary layer لایه مرزی
mete سنگ مرزی
borderline mental deficiency نقص عقلی مرزی
inland درون مرزی داخله
terry سربازمدافع مرزی انگلیس
barrier combat air patrol گشتی مرزی هوایی
surface boundary layer لایه مرزی سطح
borderline psychosis روان پریشی مرزی
catchment حوزه ابریز مرزی
extraterritoriality حقوق برون مرزی
coastal frontier نوار مرزی ساحلی
exterritoriality حقوق برون مرزی
high seas ابهای برون مرزی
laminar boundary layer لایه مرزی خطی
costal frontier نوار مرزی ساحلی
frontalier جزو یکان مرزی
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation عقب ماندگی ذهنی مرزی
boundaries 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
overseas ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
boundary 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
protocol خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocols خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
exchange of instruments of ratification مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
service line خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
reynolds stress تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war. این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
rapallo treaty قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
intercoastal رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
dunkrik treaty معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
limitrophe مجاور مرزی مجاور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com