Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
biracialism
معتقد به یا دارای دونژاد بودن
Other Matches
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be fraught
[with]
دارای ... بودن
dichromatism
دارای دو رنگ بودن
dichroism
دارای دو رنگ بودن
phonate
دارای صوت بودن
to have something
دارای چیزی بودن
to have something at one's disposal
دارای چیزی بودن
venosity
دارای ورید بودن
lobation
دارای نرمه بودن
snakes
دارای حرکت مارپیچی بودن
monogenesis
دارای یک ریشه یا اصل بودن
snaked
دارای حرکت مارپیچی بودن
snake
دارای حرکت مارپیچی بودن
predominate
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominating
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominates
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
scepter
دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
avail
بدرد خوردن دارای ارزش بودن
predominated
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
outclasses
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
shimmering
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
believer
معتقد
believers
معتقد
fatalist
معتقد به سرنوشت
trinitarian
معتقد به تثلیث
predestinarian
معتقد به تقدیر
resurrectionist
معتقد برستاخیز
casualist
معتقد به اتفاق
polygamist
معتقد به تعددزوجات
introspectionist
کسیکه معتقد به
theist
معتقد بخدا
henotheist
معتقد یا وابسته به توحیدنوبتی
materialists
معتقد به اصالت ماده
materialist
معتقد به اصالت ماده
moralists
معتقد به اصول اخلاق
spiritualists
معتقد بارتباط باارواح
trinitarian
معتقد بوجوداقانیم ثلاثه
rationalistic
معتقد به اصالت عقل
spiritualist
معتقد بارتباط باارواح
nihilist
معتقد به مکتب nihilism
naturalist
معتقد به فلسفه طبیعی
idealist
معتقد به ایده الیسم
rationalist
معتقد به فلسفه عقلانی
naturalists
معتقد به فلسفه طبیعی
moralist
معتقد به اصول اخلاق
red tapist
معتقد به red-tapism
adoptionist
معتقد به فرزند خواندگی عیسی
socialist
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
rabbinist
معتقد به احادیث بنی اسرائیل
socialists
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
self righteous
معتقد بعدالت وتقوی خود
evolutionist
معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
principle
معتقد باصول ومبادی کردن
self-righteousness
معتقد بعدالت وتقوی خود
epicurus
نام فیلسوف یونانی که معتقد
self-righteous
معتقد بعدالت وتقوی خود
totemist
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
millenarian
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
representationalist
معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
totemite
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
revelationist
کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
geocentric
معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
sabbatarian
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
animalist
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
infallibilist
کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
Trinity
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
trade unionism
سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
anthropocentric
معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
eyestrings
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
limitarian
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
solipsism
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
physiocrats
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
monetary school
مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
futilitarian
کسی که معتقد است کوشش بشر بی فایده وبی نتیجه است
falangisme
نهضت فاشیستی اسپانیا که حزب معتقد به ان حالیه تنها حزب قانونی اسپانیاست
lysenkoism
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
solifidian
کسیکه معتقد است که ایمان تنهامایه رستگاری است
mercantilists
مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
immanentism
نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
individualism
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
pluralist
معتقد به تعدد تعدد حزبی
pluralists
معتقد به تعدد تعدد حزبی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
agrees
متفق بودن همرای بودن
depends
مربوط بودن منوط بودن
abler
لایق بودن مناسب بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
moons
سرگردان بودن اواره بودن
include
شامل بودن متضمن بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
includes
شامل بودن متضمن بودن
abutted
مماس بودن مجاور بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
agreeing
متفق بودن همرای بودن
ablest
لایق بودن مناسب بودن
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
depend
مربوط بودن منوط بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
resides
ساکن بودن مقیم بودن
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
reside
ساکن بودن مقیم بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
haze
گرفته بودن مغموم بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
consist
شامل بودن عبارت بودن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com