Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English
Persian
suspend
معوق داشتن
suspending
معوق داشتن
suspends
معوق داشتن
Search result with all words
string along
وفق داشتن معوق گذاردن
Other Matches
overdue
معوق
arrear
معوق
delayed
معوق
deferred
معوق
outstanding
معوق
pending
معوق
outstandingly
معوق
default interest
بهره معوق
deferred payment
پرداخت معوق
deferred reaction
واکنش معوق
suspends
معوق گذاردن
arrears
پرداختهای معوق
hang-ups
معوق گذاشتن
procrastinating
معوق گذاردن
procrastinates
معوق گذاردن
back order
سفارش معوق
arrear
بدهی معوق
procrastinated
معوق گذاردن
procrastinate
معوق گذاردن
hang-up
معوق گذاشتن
balance due
مانده معوق
hang up
معوق گذاشتن
suspending
معوق گذاردن
deferred gratification
کامروایی معوق
table
معوق گذاردن
lie over
معوق ماندن
suspend
معوق گذاردن
to stand over
معوق ماندن
stand over
معوق ماندن
tabled
معوق گذاردن
tables
معوق گذاردن
to hang up
معوق گذاشتن
tabling
معوق گذاردن
hang up
معوق شدن توقف
hang-ups
معوق شدن توقف
hang-up
معوق شدن توقف
retarder
کند ساز معوق
outstanding accounts
حساب های معوق
deferred payment credit
اعتبار برای پرداختهای معوق
retard
کند ساختن معوق کردن
retarding
کند ساختن معوق کردن
retards
کند ساختن معوق کردن
pocket veto
رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
revivor
تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lackvt
کم داشتن
to be in a f.
تب داشتن
lacks
کم داشتن
to have f.
تب داشتن
monogyny
داشتن یک زن
to hold a meeting
داشتن
redolence
بو داشتن
lack
کم داشتن
to be feverish
تب داشتن
wanted
کم داشتن
want
کم داشتن
to have
داشتن
intercommon
داشتن
to hold
داشتن
to go hot
تب داشتن
lacked
کم داشتن
doubts
شک داشتن
doubt
شک داشتن
owning
داشتن
to possess
داشتن
owns
داشتن
to have possession of
داشتن
owned
داشتن
own
داشتن
relieving
داشتن
doubting
شک داشتن
relieve
داشتن
doubted
شک داشتن
possess
داشتن
having
داشتن
bears
در بر داشتن
have
داشتن
possesses
داشتن
relieves
داشتن
bear
در بر داشتن
bear
داشتن
possessing
داشتن
bears
داشتن
overlapped
اشتراک داشتن
to look like
شباهت داشتن
correlation
ارتباط داشتن
minds
در نظر داشتن
outclass
برتری داشتن بر
raises
برپا داشتن
outclasses
برتری داشتن بر
outclassed
برتری داشتن بر
outclassing
برتری داشتن بر
raise
برپا داشتن
spared
دریغ داشتن
overlap
اصطکاک داشتن
hunger
اشتیاق داشتن
valuing
گرامی داشتن
lasted
دوام داشتن
lasts
دوام داشتن
values
گرامی داشتن
sends
ارسال داشتن
value
گرامی داشتن
overlaps
اشتراک داشتن
overlaps
اصطکاک داشتن
overlapped
اصطکاک داشتن
overlap
اشتراک داشتن
hungered
اشتیاق داشتن
minds
تصمیم داشتن
affect
دوست داشتن
liked
دوست داشتن
like
دوست داشتن
may
امکان داشتن
affect
تمایل داشتن
declaring
افهار داشتن
declares
افهار داشتن
affects
دوست داشتن
desiring
میل داشتن
desires
میل داشتن
desire
میل داشتن
affects
تمایل داشتن
require
لازم داشتن
required
لازم داشتن
requires
لازم داشتن
requiring
لازم داشتن
represent
نمایندگی داشتن
represented
نمایندگی داشتن
rolls
تلاطم داشتن
rolled
تلاطم داشتن
roll
تلاطم داشتن
import
اهمیت داشتن
imported
اهمیت داشتن
minding
در نظر داشتن
importing
اهمیت داشتن
minding
تصمیم داشتن
mind
در نظر داشتن
spare
دریغ داشتن
mind
تصمیم داشتن
debt
بدهی داشتن
debts
بدهی داشتن
likes
دوست داشتن
fluctuate
نوسان داشتن
fluctuated
نوسان داشتن
fluctuates
نوسان داشتن
confide
اعتماد داشتن به
confided
اعتماد داشتن به
confides
اعتماد داشتن به
represents
نمایندگی داشتن
last
دوام داشتن
aspired
ارزو داشتن
abominate
تنفر داشتن
contradicts
تناقض داشتن با
contradicted
تناقض داشتن با
contradict
تناقض داشتن با
implying
دلالت داشتن
wish
[would like]
تمایل داشتن
imply
دلالت داشتن
implies
دلالت داشتن
tolerating
طاقت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
tolerated
طاقت داشتن
abominated
تنفر داشتن
abominates
تنفر داشتن
aspire
هوش داشتن
aspire
ارزو داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com