Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
hinge joint |
مفصلی که دریک سطح حرکت کند |
|
|
Other Matches |
|
axle stub |
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی |
uniarticulate |
یک بندی یک مفصلی تک مفصلی |
holdees |
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد |
articulated |
مفصلی |
keage |
مفصلی |
articular |
مفصلی |
hinged |
مفصلی |
articulated jack |
جک مفصلی |
trimerous |
سه مفصلی |
knuckle joint |
لولای مفصلی |
articulated rotor |
روتور مفصلی |
pivot point |
نقطه مفصلی |
articulated shaft |
محور مفصلی |
propeller shaft |
محور مفصلی |
sleeve coupling |
تزویج مفصلی |
synovia |
رطوبت مفصلی |
socket pipe |
لوله مفصلی |
arthrosis |
استحاله مفصلی |
spigot and socket joint |
اتصال مفصلی |
articular sensations |
احساسهای مفصلی |
articulated vehicle |
وسیله نقلیه مفصلی |
articulation wales |
چوب بست مفصلی |
It was a sumptuous lunch . |
نهار مفصلی بود |
bursitis |
اماس کیسههای مفصلی |
clevis |
اتصال پنجه مفصلی |
hinged support |
تکیه گاه مفصلی |
They gave him a sound thrashing . |
اورا کتک مفصلی زدند |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
derrick |
دریک |
derricks |
دریک |
in an instant |
دریک ان |
in an instant |
دریک لحظه |
standing derrick |
دریک ثابت |
swinging derrick |
دریک گردان |
on a par |
دریک تراز |
on one occasion |
دریک موقع |
en bloc |
دریک بلوک |
sedentary |
مقیم دریک جا |
somewheres |
یک جایی دریک محلی |
beside |
دریک طرف بعلاوه |
aline |
دریک رشته قراردادن |
partly |
نسبتا دریک جزء |
somewhere |
یک جایی دریک محلی |
rub elbows/shoulders <idiom> |
دریک سطح بودن |
out of step <idiom> |
دریک گام نبودن |
run in the family/blood <idiom> |
دریک سطح بودن |
pitcherful |
انچه دریک سبوجابگیرد |
textbook |
کتاب اصلی دریک موضوع |
aligning |
دریک ردیف قرار گرفتن |
have one's ass in a sling <idiom> |
دریک وضع نا مساعد بودن |
easy does it <idiom> |
دریک چشم بهم زدن |
align |
دریک ردیف قرار گرفتن |
aligns |
دریک ردیف قرار گرفتن |
text book |
کتاب اصلی دریک موضوع |
colocate |
دریک مکان قرار دادن |
collinear |
دریک خط مستقیم واقع شونده |
ledger bait |
که دریک جا روی نگاه دارند |
coincident |
واقع شونده دریک وقت |
cartful |
انچه دریک گاری جا بگیرد |
capful |
انچه دریک کلاه جابگیرد |
pent up |
دریک جا نگاه داشته شده |
polynia |
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ |
polynya |
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ |
aligned |
دریک ردیف قرار گرفتن |
chorus girl |
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند |
chorus girls |
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند |
textbooks |
کتاب اصلی دریک موضوع |
fascia plate |
تابلوی مقابل دریک وسیله |
in a crack |
دریک چشم بهم زدن |
batch |
مقدار نان دریک پخت |
coincide |
دریک زمان اتفاق افتادن |
batches |
مقدار نان دریک پخت |
coinciding |
دریک زمان اتفاق افتادن |
coincides |
دریک زمان اتفاق افتادن |
coincided |
دریک زمان اتفاق افتادن |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
gyle |
مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود |
docking |
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار |
palmful |
انقدرکه دریک کف دست جای گیرد |
gigahertz |
فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه |
concurrent |
دریک وقت واقع شونده موافق |
pointsman |
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
stroking |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
cruises |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
cruise |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
broadsides |
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده |
play footsie <idiom> |
باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی |
broadside |
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده |
bicipital |
تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها |
catalysis |
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی |
block stowage loading |
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری |
hauls |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
retrospective search |
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده |
hauling |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
hauled |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
haul |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
coextensive |
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته |
ice time |
مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transferring |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transfers |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
compound motion |
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی |
counter clockwise |
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت |
role indicator |
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص |
farrowed |
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند |
farrowing |
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند |
rotate |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
farrows |
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند |
rotates |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
rotated |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
ledger blade |
تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد |
side tone |
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر |
happy family |
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند |
farrow |
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند |
run around |
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده |
coriolis acceleration |
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است |
holding pattern |
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده |
diachrony |
تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید |
turning points |
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود |
turning point |
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود |
routing |
لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router |
best angle of climb airspeed |
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود |
aberration |
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
mouse |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
mouses |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
bankers automated clearance system |
سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
momentum |
سرعت حرکت شتاب حرکت |
angle of depression |
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله |
helo |
پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود |
D SUB connector |
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود |
else rule |
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود |
moving havens |
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی |
skulls |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
skull |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
electronic journal |
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر |
virtual |
بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است |
adjudicate |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
adjudicated |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
adjudicating |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
adjudicates |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
travelling overwatch |
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش |
relevance |
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند |
cross tell |
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی |
cataloguing |
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند |
cataloged |
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند |
cataloging |
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند |
catalogued |
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند |
catalogue |
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند |
catalogs |
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند |
catalogues |
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند |
encapsulation |
دریک شبکه سیستم ارسال فریم داده به یک فرمت همراه به فریمی با فرمت دیگر |
thrashing |
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند |
bounding overwatch |
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور |
node |
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت |
nodes |
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت |
quadrature encoding |
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند |
polynia |
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده |
stabile |
بدون حرکت بی حرکت |
aerodynamics |
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا |
moment of momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
rate of march |
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی |
angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
cell |
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند |
cells |
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند |
ond shot |
بیک حمله دریک حمله |
convoy schedule |
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی |
enhance |
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست |
enhances |
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست |
enhanced |
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست |
enhancing |
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست |
raster |
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط |
range section |
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار |
hamilton's equations of motion |
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت |
move on |
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن |
power traverse |
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت |