English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (7 milliseconds)
English Persian
cyclic check مقابله چرخهای
Other Matches
cyclic redundancy check بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
check مقابله کردن مقابله
checks مقابله کردن مقابله
checked مقابله کردن مقابله
cyclic چرخهای
clock work چرخهای ساعت
cyclonic rain باران چرخهای
cyclic code رمز چرخهای
cyclic process فرایند چرخهای
cyclic permutation جایگشت چرخهای
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
front wheel drive محرک چرخهای جلو
front wheel suspension تعلیق چرخهای جلو
nosing باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
front wheel suspension اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
gears مجموع چرخهای دنده دار
geared مجموع چرخهای دنده دار
gear مجموع چرخهای دنده دار
clockwork چرخهای ساعت منظم وخودکار
Where are the luggage trolleys? چرخهای دستی حمل بار کجاست؟
pants پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
tandem roller نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
divided landing gear ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
staging light چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
dumptor کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
cassettes کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
cassette کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
transfer check مقابله
contrasted مقابله
checking مقابله
checked مقابله
contrasts مقابله
echo check مقابله
confrontation مقابله
check مقابله
bucking مقابله
opposition مقابله
checks مقابله
confrontations مقابله
controlment مقابله
counterview مقابله
collation مقابله
collations مقابله
contrast مقابله
contrasting مقابله
collate مقابله کردن
checklist سیاهه مقابله
checks and balance کنترل و مقابله
check point نقطه مقابله
diagnostic check مقابله تشخیصی
visual check مقابله بصری
data check مقابله داده ها
crossecheck مقابله مجدد
limit check مقابله حدود
parity checking مقابله توازن
selection check مقابله گزینش
sequence check مقابله ترتیب
sequence checking مقابله ترتیبی
sight check مقابله چشمی
sight check مقابله نظری
sum check مقابله جمعی
validity check مقابله اعتبار
system check مقابله سیستم
parity check مقابله ایستایی
parity check مقابله توازن
dynamic check مقابله پویا
spell checker مقابله گر املائی
overflow check مقابله سرریز
visual check مقابله دیداری
loop checking مقابله حلقه
marginal check مقابله مرزی
modulo n check مقابله به پیمانه
opposability مقابله پذیری
twin check مقابله توام
collates مقابله کردن
spot check مقابله موضعی
counter مقابله کردن
spot checks مقابله موضعی
retaliation مقابله به مثل
reciprocity مقابله به مثل
cross-examinations پرسش و مقابله
repels مقابله کردن
repelling مقابله کردن
repelled مقابله کردن
repel مقابله کردن
algebra جبر و مقابله
collated مقابله کردن
beards مقابله کردن
beard مقابله کردن
collating مقابله کردن
countered مقابله کردن
cross-examination پرسش و مقابله
check list سیاهه مقابله
check indicator نماینده مقابله
check boxes جعبههای مقابله
casting out nines مقابله نه نهی
built in check مقابله توکار
bucking coil پیچک مقابله
countering مقابله کردن
acounter مقابله کردن
arithmetic check مقابله حسابی
automatic check مقابله خودکار
collated مقابله وتطبیق کردن
syntax checker مقابله نحوه گری
parity check مقابله کردن توازن
collate مقابله وتطبیق کردن
check مقابله کردن بررسی
reciprocates مقابله به مثل نمودن
vertical parity check مقابله توان عمدی
checked مقابله کردن بررسی
reciprocate مقابله به مثل نمودن
checks مقابله کردن بررسی
tick off نشان رسیدگی و مقابله
odd even check مقابله فرد و زوج
reciprocated مقابله به مثل نمودن
collates مقابله وتطبیق کردن
hardware check مقابله سخت افزاری
duplication check مقابله از راه تکرار
dump check مقابله حین روبرداری
check indicator مشخص کننده مقابله
longitudinal redundancy check مقابله افزونگی طولی
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
collating مقابله وتطبیق کردن
counter military مقابله باعملیات نظامی
checking program برنامه مقابله کننده
checkpoint restart اغازگر مجدد نقطه مقابله
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
Touché! خوب مقابله کردی! [در بحثی]
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
i raked all algebra جبر و مقابله را زیر و روکردم
rencounter با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencontre با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation تلافی کردن مقابله کردن به مثل
resists مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
reluctate مقابله کردن بی میلی کردن
countered مقابله کردن تلافی کردن
counter مقابله کردن تلافی کردن
resist مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
countering مقابله کردن تلافی کردن
resisting مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com