Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
windproof
مقاوم در مقابل باد
Search result with all words
stiff
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
cold wet clothing
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
hardened site
حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
Other Matches
plasma plating
مقاوم
renitent
مقاوم
resistant
مقاوم
resistors
مقاوم
resistor
مقاوم
tolerant
مقاوم
resister
مقاوم
resisters
مقاوم
refractory
مقاوم
resisting moment
لنگر مقاوم
rigid cores
هستههای مقاوم
hardened site
پایگاه مقاوم
counterpoise
نیروی مقاوم
weatherproof
مقاوم در برابرهوا
adamantly
مقاوم یکدنده
adamant
مقاوم یکدنده
moment of resistence
لنگر مقاوم
stabile
مقاوم در برابرگرما
forcing cone
مخروط مقاوم
resistive force
نیروی مقاوم
water resistant
مقاوم در برابر اب
stand up
<idiom>
مقاوم بودن
resistance to cracking
مقاوم در برابر شکستگی
drag force
نیروی مقاوم حرکت
drag chain conveyor
نقاله با زنجیر مقاوم
heat fast paint
رنگ مقاوم گرما
wear resistant
مقاوم در بربر سائیدگی
passive earth pressure
رانش مقاوم خاک
passive earth pressure
فشار مقاوم خاک
heat resisting steels
فولادهای مقاوم حرارتی
lightfast
مقاوم در برابر نور
creep resistant
مقاوم در برابر خزش
resistance to failure
مقاوم در برابر ترک
internal resisting moment
لنگر مقاوم درونی
torsion resistant
مقاوم در برابر پیچش
resistant to heat
مقاوم در برابر گرما
swelling resistant
مقاوم در برابر تورم
resistance to tempering
مقاوم در برابر بازپخت
thermistor
الت مقاوم درمقابل برق
resisters
اسباب مقاوم دربرابر برق
acid resistant
ماده مقاوم در برابر اسید
stainless steel
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
resister
اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors
اسباب مقاوم دربرابر برق
insulant
ماده مقاومت کننده مقاوم
resistor
اسباب مقاوم دربرابر برق
deadman
پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
fracture proof
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
earthquake proof foundation
غیر مقاوم درمقابل زلزله
defendants
مقاوم درمقابل زور و فشار
resistance to corrosion
مقاوم در برابر زنگ زدگی
resistance to plastic deformation
مقاوم در برابر تغییر شکل
defendant
مقاوم درمقابل زور و فشار
phosphate esters
مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
resistance to deflaction
مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
acid fast
مقاوم در برابر رنگ بری اسید
incolen
الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
pressure cabin
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
monel
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
immune
مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
plasma plating
ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
photoresist
روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
cylinder liner
رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
anti
در مقابل
in consideration of
در مقابل
as compared to
در مقابل
as opposed to
در مقابل
vis-a-vis
مقابل
fore
<adv.>
در مقابل
opposites
مقابل
opposite
مقابل
title
مقابل
titles
مقابل
versus prep
در مقابل
vis a vis
مقابل
at front
<adv.>
در مقابل
versus
در مقابل
opposed
مقابل
at the front
<adv.>
در مقابل
at the fore
<adv.>
در مقابل
in the front
<adv.>
در مقابل
in front
<adv.>
در مقابل
water resistance
مقاومت در مقابل اب
alternative hypothesis
فرضیه مقابل
respondent
طرف مقابل
respondents
طرف مقابل
dead against
درست مقابل
in comparison to
[compared with]
در قبال
[در مقابل]
counterpart
نقطه مقابل
counterparts
نقطه مقابل
counter weight
وزنه مقابل
contralateral muscles
عضلات مقابل
anti thesis
وضع مقابل
off
مقابل عازم
contrary
مقابل خلاف
point blank
مقابل هدف
counterpoint
نقطه مقابل
inverse
برعکس مقابل
counterweight
وزنه مقابل
counterweights
وزنه مقابل
obverse
طرف مقابل
point-blank
مقابل هدف
orientated
هدف مقابل
on payment
در مقابل وجه
from opposite directions
از دو طرف مقابل
opposed piston engine
موتورپیستون مقابل
opposite the house
مقابل خانه
cash against documents
پول در مقابل اسناد
boring stay
قسمت ساکن مقابل
opposit stroke pistons
پیستون مقابل گرد
antipode
نقطهء مقابل یا متقاطر
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
equity versus efficiency
برابری در مقابل کارائی
light resistance
مقاومت در مقابل نور
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
torsional rigidity
استحکام در مقابل پیچش
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
sonnal deung
مقابل تیغه دست
documents against payment
اسناد در مقابل پرداخت
front wall
دیوار مقابل اسکواش
release documents against
واگذاری اسناد در مقابل
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
wear resistance
مقاومت در مقابل سایش
laws versus tendencies
قوانین در مقابل تمایلات
driveway
راه مقابل خانه
rivalling
طرف مقابل دعوا
aboral
نقطه مقابل دهان
caps
در مقابل حالت کوچک
block
دفاع در مقابل ابشار
blocked
دفاع در مقابل ابشار
rivaling
طرف مقابل دعوا
countering
مقابل دستگاه شمارنده
countered
مقابل دستگاه شمارنده
blocks
دفاع در مقابل ابشار
counter
مقابل دستگاه شمارنده
capitals
در مقابل حالت کوچک
rivals
طرف مقابل دعوا
rivalled
طرف مقابل دعوا
mouses
مقابل حساسیت Mouse
mouse
مقابل حساسیت Mouse
rival
طرف مقابل دعوا
rivaled
طرف مقابل دعوا
hard
سخت در مقابل نرم
forwarded
حرکت به جلو یا مقابل
harder
سخت در مقابل نرم
forward
حرکت به جلو یا مقابل
hardest
سخت در مقابل نرم
rebellions
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
exorable
قابل تحریک در مقابل التماس
fascia plate
تابلوی مقابل دریک وسیله
flame safety
ایمنی در مقابل شعله اتش
notche sensitivity index
ضریب حساسیت در مقابل شیار
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
denial operations
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
rebellion
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
than
<conj.>
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
coefficient of drag
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
thermostability
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
actinautographic
دارای حساسیت در مقابل نور
payment against a draft
پیش پرداخت در مقابل برات
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to row back
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
would just as soon
<idiom>
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
socage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
relicta verificatione
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
bullets
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
sheet down
ثابت کردن بادبان در مقابل باد
bullet
در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
thermosetting
قابل سفت شدن در مقابل حرارت
to resist an attack
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
soccage
سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
abneural
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
stances
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
ballooner
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
balloon jib
بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
stance
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
fin de non recevoir
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
stances
طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
slides
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
to make a goal
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
thermoplasticity
قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
survivability
قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
projection of a point
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
audible
تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
soil shear strength
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
speed
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeding
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com