English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
dwelt منزل داشت
Other Matches
minute book دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
article had two notes داشت
conservation داشت
apanage اختصاص داشت
expectations چشم داشت
he adored that woman ان زن رابسیاردوست می داشت
talent درون داشت
expectation چشم داشت
when will women have the vote? خواهند داشت
he loved her dear اوبسیاردوست داشت
talented درون داشت
without letted باز داشت
note book دفتریاد داشت
talents درون داشت
durst زهره داشت
factum یاد داشت
expectantly با چشم داشت
it had a europeanlook نمود اروپایی داشت
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
prospectiveness چشم داشت به اینده
to take down یاد داشت کردن
He was looking for you. داشت دنبالت می گشت
marrige of convenience پیوند با چشم داشت
i will note it down یاد داشت میکنم
to set down یاد داشت کردن
disposure نمایش عرضه داشت
to take notes of یاد داشت برداشتن از
He looked well groomed . He had a tidy appearance . سرووضع مرتبی داشت
block note paper دسته کاغذیاد داشت
annotator یاد داشت کننده
he kept me waiting مرامنتظریامعطل نگاه داشت
to make a note of یاد داشت کردن
he complained with reason داشت که گله میکرد
the dog wasled سگ بند در گردن داشت
outlook منظره چشم داشت
writing pad دسته یاد داشت
to make a minute of یاد داشت کردن
to minute down یاد داشت کردن
prospect of success چشم داشت یا امید کامیابی
that point was of p interest ان نکته جالبیست ویژهای داشت
All his belongings were stolen . هرچه داشت بردند (دزدیدند)
no song no supper تانخوانی شام نخواهیم داشت
he would be sure to like it یقینا انرادوست خواهد داشت
he was in purpose to do it در نظر داشت که ان کار رابکند
fusilier سربازی که تفنگ چخماقی داشت
it weighed kilogrammes بود سه کیلوگرم وزن داشت
durst جرات داشت جسارت کرد
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
The girl was penciling her eyebrows . دخترک داشت ابروهایش را می کشید
He was running like a madman. عین دیوانه ها داشت می دوید
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
fusileer سربازی که تفنگ چخماقی داشت
She was talking to (with ) a friend . داشت با دوستش صحبت می کرد
he sold the good ones هرچه خوب داشت فروخت
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
count palatine قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
he made me wait مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
pistole سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
marshalsea دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
quinquereme یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
on old woman past sixty پیرزنی بیش از شصت سال داشت
og الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
to preach from notes از روی یاد داشت وضع کردن
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
He wanted to incite the people. قصد داشت مردم راتحریک کند
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
u.sings[ and+] با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
dwellings منزل
abode منزل
habitation منزل
dwelling منزل
habitations منزل
houses منزل
house منزل
housed منزل
homes منزل
commorancy منزل
halting place منزل
biding منزل
abodes منزل
home منزل
stage منزل
lodge منزل
pied-a-terre منزل
pieds-a-terre منزل
inn منزل
lodges منزل
stages منزل
houseful یک منزل بر
hearth منزل
inns منزل
hospices منزل
lodgings منزل
lodging منزل
hospice منزل
domicile منزل
withindoors در منزل
domiciles منزل
hearths منزل
lodged منزل
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
of livery ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
to serve a notice on some one اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
She married a man old eonugh to be her father. با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
no paternosterŠno p تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
She was crying over her misfortunes. ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
lostlabour کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
home economics اقتصاد منزل
lodged منزل دادن
lodge منزل کردن
residance telephone تلفن منزل
abide منزل کردن
abided منزل کردن
abides منزل کردن
accommodate منزل دادن
accommodated منزل دادن
accommodates منزل دادن
board منزل کردن
boarded منزل کردن
roost منزل کرن
camps منزل کردن
camped منزل کردن
home economics تدبیر منزل
digging خانه منزل
house arrest توقیف در منزل
homeward بطرف منزل
housework کار منزل
to take up one's quarters منزل کزدن
household economy تدبیر منزل
to shift one's lodging تغییردادن منزل
housekeeping اداره منزل
alfresco خارج از منزل
lodges منزل کردن
lodges منزل دادن
camp منزل کردن
lodged منزل کردن
roosted منزل کرن
encage منزل دادن
dwelling منزل کردن
dwellings منزل کردن
accommodating منزل مناسب
encamping منزل دادن
home address آدرس منزل
take up ones abode منزل کردن
encamp منزل دادن
encamped منزل دادن
encamps منزل دادن
housed منزل گزیدن
house منزل گزیدن
accomodate منزل دادن
quarters منزل بخش
houses منزل گزیدن
outdoors خارج از منزل
lodgment or lodge منزل گیری
He came out of the house. از منزل درآمد
roosts منزل کرن
roosting منزل کرن
to move out [از منزل] رفتن
dwelt منزل کرد
lodge منزل دادن
dwelling house منزل مسکونی
complete transaction معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
He had the air of a frightened(scared)child. حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
kreutzer نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
parnassian نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
nestorianism عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
search warrants حکم تفتیش منزل
Is there anybody at home ? Anybody home ? کسی منزل هست ؟
halfway houses منزل نیمه راه
To put up at a place . درجایی منزل کردن
search warrant حکم تفتیش منزل
houseplant گیاه توی منزل
WI'll you take me home? مرا به منزل می رسانید ؟
halfway house منزل نیمه راه
manors ملک تیولی منزل
manor ملک تیولی منزل
withindoors اشخاص داخل منزل
lodgment منزل گیری استقرار
lodgement منزل گیری استقرار
to move out [از منزل] بارکشی کردن
houseplants گیاه توی منزل
accommodation منزل وسایل راحتی
house wiring switch کلید برق منزل
house service meter کنتور برق منزل
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
well lodged دارای منزل راحت
pet حیوان اهلی منزل
pets حیوان اهلی منزل
accommodations منزل وسایل راحتی
to fix up منزل دادن پوشانیدن
petted حیوان اهلی منزل
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
speciality of the house غذای مخصوص طبخ منزل
eating out صرف غذا بیرون از منزل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com