English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
case studies مورد پژوهی
case study مورد پژوهی
Other Matches
child study کودک پژوهی
ergonomics کار پژوهی
motion study حرکت پژوهی
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
open to question <adj.> مورد شک
occasion مورد
occurence مورد
occasioned مورد
oportuneness مورد
inapposite بی مورد
instances مورد
instance مورد
occasions مورد
out of place بی مورد
occasioning مورد
inopportune بی مورد
direct objects مورد
indirect objects مورد
case مورد
object مورد
objected مورد
objecting مورد
cases مورد
unseasonable بی مورد
unseasonably بی مورد
objects مورد
subject of hire مورد اجاره
special case مورد ویژه
sightly مورد نظر
entitlements مورد سزیدگی
savoury مورد پسند
beloved مورد علاقه
entitlements مورد استحقاق
noted مورد ملاحظه
laughing stock مورد تمسخر
instance لحظه مورد
instances لحظه مورد
utilized مورد استفاده
fishy مورد تردید
usage مورد استفاده
usages مورد استفاده
case مورد غلاف
case دعوی مورد
cases مورد غلاف
under disccussion مورد بحث
unnecessary roughness خشونت بی مورد
requirement مورد نیاز
confutation مورد تکذیب
entitlement مورد استحقاق
undue ناروا بی مورد
undue بی جهت بی مورد
case analysis تحلیل مورد
dubious مورد شک مشکوک
cases دعوی مورد
mytaceous از تیره مورد
collector's item مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
to make observations [about] [on] اندیشیدن [در مورد] [به]
to make observations [about] [on] نگریختن [در مورد] [به]
In this case ( instance) . دراین مورد
opportuneness مورد مناسب
As the case may be . برحسب مورد( آن)
liable to prosecution مورد تعقیب
taken مورد تحسین
taken مورد قبول
object of transaction مورد معامله
myrtle berry مورد دانه
utilization مورد مصرف
utilisation [British] مورد مصرف
using مورد مصرف
usage مورد مصرف
myrtle مورد سبز
myrtaceae تیره مورد
objcetionable مورد ایراد
happy [about] <adj.> خشنود [در مورد]
hold up <idiom> مورد هدف
exploitation [utilization] مورد مصرف
involved مورد بحث
savory مورد پسند
schreber case مورد شربر
entitlement مورد سزیدگی
dubitable مورد شک مشکوک
in dispute مورد بحث
received مورد قبول
in no instance در هیچ مورد
expectative مورد انتظار
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
approve توافق در مورد چیزی
scrutinises مورد مداقه قراردادن
approving توافق در مورد چیزی
approves توافق در مورد چیزی
impugns مورد اعتراض قراردادن
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
receptee افراد مورد پذیرش
scrutinising مورد مداقه قراردادن
scrutinize مورد مداقه قراردادن
scrutinized مورد مداقه قراردادن
scrutinizes مورد مداقه قراردادن
scrutinizing مورد مداقه قراردادن
impugn مورد اعتراض قراردادن
impugned مورد اعتراض قراردادن
impugning مورد اعتراض قراردادن
sub judice مورد مطالعه دادگاه
unregarded مورد توجه قرارنگرفته
esteemed فرد مورد احترام
To take into consideration. To consider. مورد توجه قراردادن
conventional مورد قبول عامه
scrutinised مورد مداقه قراردادن
to put to use مورد استفاده قراردادن
object point سمت مورد توجه
policy options انتخابهای مورد نظر
i mentioned one case in p یک مورد بخصوص را ذکرکردم
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
hereon در این مورد در اینجا
he won a high praise مورد ستایش بسیارواقع شد
give evidence of گواهی دادن در مورد
referent مورد مراجعه ارجاعی
referential مورد مراجعه ارجاعی
floor space occupied فضای مورد نیاز
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
expected value ارزش مورد انتظار
inappositely بطور بیجایا بی مورد
polestar هادی مورد توجه
intended saving پس انداز مورد انتظار
matter in hand موضوع مورد بحث
objective point سمت مورد توجه
man power تعداداشخاص مورد استفاده
man of confidence شخص مورد اعتماد
make for مورد حمله قراردادن
oppugn مورد بحث قراردادن
lime requirement اهک مورد نیاز
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
persona grata شخص مورد قبول
it is of frequent خیلی مورد دارد
expected price قیمت مورد انتظار
expected frequency فراوانی مورد انتظار
expectation value مقدار مورد توقع
to be in d مورد ریشخندو استهزابودن
beatten zone منطقه مورد اصابت
neurasthenia سر درد و حساسیت بی مورد
availabe time زمان مورد قبول
as the case may be تاچه مورد باشد
article of roup اموال مورد حراج
anticipated profit سود مورد انتظار
anticipated price قیمت مورد انتظار
anticipated inflation تورم مورد انتظار
analyte ماده مورد تجزیه
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
capital employed سرمایه مورد استفاده
to admit of d مورد بحث بودن
the matter in hand موضوع مورد بحث
shebang امر مورد علاقه
desired effects اثرات مورد نظر
special case مورد خاص یااستثنایی
substrate جزء مورد عمل
target audience افراد مورد نظر
target price قیمت مورد نظر
sales expectations فروش مورد انتظار
target profit سود مورد نظر
contested area منطقه مورد نزاع
test town شهر مورد ازمایش
competitive goods کالاهای مورد رقابت
agreement area سطح مورد قرارداد
criticised مورد انتقاد قراردادن
shares باس مورد استفاده
admired مورد شگفت قراردادن
foolhardy دارای تهور بی مورد
shared باس مورد استفاده
share باس مورد استفاده
to decide [on] تصمیم گرفتن [در مورد]
pledge مال مورد وثیقه
pledged مال مورد وثیقه
statement on the debate بیانیه در مورد بحث
pledges مال مورد وثیقه
trusty موتمن مورد اطمینان
admires مورد شگفت قراردادن
pledging مال مورد وثیقه
admire مورد شگفت قراردادن
to make observations [about] [on] تامل کردن [در مورد] [به]
favouritism افراد مورد توجه
criticize مورد انتقاد قراردادن
criticises مورد انتقاد قراردادن
criticising مورد انتقاد قراردادن
flavoursome مورد پسند [غذا]
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
criticizes مورد انتقاد قراردادن
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
criticizing مورد انتقاد قراردادن
criticized مورد انتقاد قراردادن
draw fire <idiom> مورد هدف بودن
appose مورد سوال واقع شدن
to incur a criticism مورد انتقاد واقع شدن
viewless مورد نظر قرار نگرفته
applique مورد استفاده قرار گرفته
what's your view [of it] [or opinion [on it] ] ? و نظر شما [در آن مورد] چیست ؟
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com