Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
cheat
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheated
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
cheats
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
Other Matches
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
emplacement
موضع گرفتن
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
assumed position
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
samisch variation
واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
russian defence
دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence
دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
defense
دفاع وزارت دفاع
one on one
دفاع یارگری دفاع تک به تک
self defense
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
positioned
موضع
sited
موضع
sites
موضع
site
موضع
spot
موضع
localities
موضع
spots
موضع
locality
موضع
position
موضع
locations
موضع
location
موضع
emplacement
موضع
lodgment
موضع
lodgment or lodge
موضع
attack position
موضع تک
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
deployment
موضع صف ارایی
active site
موضع فعال
inposition
به موضع رفتن
inposition
مستقر در موضع
turnabouts
تغییر موضع
block house
موضع مستحکم
supplemental
موضع تکمیلی
blocking position
موضع سد کننده
position
وضعیت موضع
spots
لکه موضع
stand
مکث موضع
locality
موضع مکان
spot
لکه موضع
localities
موضع مکان
selection of position
انتخاب موضع
the seat of pain
موضع درد
alternate position
موضع یدکی
covered position
موضع پوشیده
supplementary position
موضع یدکی
defense position
موضع دفاعی
defense position
موضع پدافندی
firing position
موضع تیر
turnabout
تغییر موضع
assumed position
موضع فرضی
battle position
موضع نبرد
supplementary position
موضع تکمیلی
positioned
وضعیت موضع
delay position
موضع تاخیری
secondary position
موضع فرعی
secondary position
موضع یدکی
alternate position
موضع فرعی
displacement
تغییر موضع
localization
موضع یابی
occupation of position
اشغال موضع
lodgment
موضع گیری
primary position
موضع ابتدایی
punch position
موضع منگنه
lodgement
موضع گیری
primary position
موضع اصلی
rendezvous area
موضع انتظار
confirmed location
موضع تایید شده
switch position
موضع رابط دفاعی
post
محل ماموریت موضع
occupation of position
اشغال موضع کردن
key position
موضع حساس و مهم
post-
محل ماموریت موضع
posted
محل ماموریت موضع
supplementary
موضع تکمیلی اضافی
switch position
موضع دفاعی بینابین
posts
محل ماموریت موضع
localization of function
موضع یابی کارکرد
outfield
موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
dummies
دروغی تقلبی موضع فریبنده
preselect
پیش بینی موضع کردن
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
organizing
مرتب کردن ارایش دادن موضع
displace
جابجا شدن تغییر موضع دادن
organizes
مرتب کردن ارایش دادن موضع
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
organize
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organises
مرتب کردن ارایش دادن موضع
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
displaced
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaces
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacing
جابجا شدن تغییر موضع دادن
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
hip shoot
تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
olympic trench shooting
مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
fall back
تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
firing position
موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
vindication
دفاع
parried
دفاع
fencing
دفاع
parries
دفاع
answered
دفاع
defense
دفاع
defending
دفاع
advocacy
دفاع
defence
دفاع
defends
دفاع
czech defence
دفاع چک
defended
دفاع
tae
دفاع با پا
uncovered
بی دفاع
answers
دفاع
advocation
دفاع
defend
دفاع
parry
دفاع
apologias
دفاع
apologia
دفاع
block
دفاع
blocks
دفاع
blocked
دفاع
one man block
تک دفاع
defenses
دفاع
pleading
دفاع
answer
دفاع
answering
دفاع
parrying
دفاع
munition
دفاع
yogoslav defence
دفاع یوگوسلاو
dutch attack
دفاع برد
war department
وزارت دفاع
offensive block
دفاع تهاجمی
openings
شکافتن دفاع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com