English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
midi میانجی رقمی الات موسیقی
musical instrument digital interface میانجی رقمی الات موسیقی
Other Matches
wind instruments الات موسیقی بادی
percussion instrument الات موسیقی ضربی
wind instrument الات موسیقی بادی
reed stop کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
reed pipe لوله یا نای الات موسیقی بادی
tuning pipe نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
glasswork شیشه الات بلور الات
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
play by ear <idiom> توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
melody مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
melodies مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
to sight-read something از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
MIDI Mapper برنامه پشتیبانی شده با windows که به کاربران MIDI با تجربه امکان تغییر نحوه ارسال نت موسیقی به دستگاههای موسیقی به PC را بیان میکند
musicom یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
MIDI file فایل ذخیره شده روی PC که حاوی نتهای موسیقی و اطلاعات صوتی است که توسط کارت وسط MIDI به قطعه موسیقی ارسال میشود
area codes کد سه رقمی
single-digit <adj.> تک رقمی
area code کد سه رقمی
double-digit <adj.> دو رقمی
digitalis رقمی
digital رقمی
single-digit <adj.> یک رقمی
digutal data داده رقمی
digitize رقمی کردن
quantizer رقمی کننده
double figures امتیاز دو رقمی
digitiztion رقمی کردن
digit punch منگنه رقمی
digitizer رقمی کننده
digital channel کانال رقمی
digitized رقمی شده
digital analog رقمی به قیاسی
digital channel مجرای رقمی
quantize رقمی کردن
digital circuit مدار رقمی
digital signal علامت رقمی
digital recording ضبط رقمی
digital data داده رقمی
digital monitor مونیتور رقمی
analog digital قیاسی به رقمی
digital intergrator انتگرالگیر رقمی
digital computer کامپیوتر رقمی
digital transmission انتقال رقمی
digital clock ساعت رقمی
digitiztion صورت رقمی شده
digital رقمی وابسته به شماره
digital integrator انتگرال گیر رقمی
adc مبدل قیاسی به رقمی
digital tape cassettes نوار کاست رقمی
digital clock زمان سنج رقمی
analog digital converter مبدل قیاسی- رقمی
analog to digital converter مبدل قیاسی به رقمی
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
highest رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
highs رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
refereed میانجی
intermediate میانجی
refereeing میانجی
referees میانجی
arbitrator میانجی
arbitrators میانجی
go-betweens میانجی
interface میانجی
interfaces میانجی
go-between میانجی
arbitress میانجی
placater میانجی
intercessor میانجی
conciliator میانجی
conciliation officer میانجی
intermediaries میانجی
intermediary میانجی
catalyzer میانجی
moderator میانجی
moderators میانجی
interagent میانجی
referee میانجی
paraclete میانجی
go between میانجی
mediators میانجی
mediator میانجی
intermedium میانجی
intermediator میانجی
A/D انالوگ به دیجیتال : مبدل قیاسی به رقمی
octal notation رقمی که در سیستم هشتایی به کار می رود
detonators خرج میانجی
midway متوسط میانجی
to stand between میانجی شدن
communication interface میانجی ارتباطی
user interface میانجی کمکی
lingua franca زبان میانجی
boosters خرج میانجی
booster خرج میانجی
buster خرج میانجی
to stand or go between میانجی شدن
intercession میانجی گری
intercessions میانجی گری
detonator خرج میانجی
mediums میانجی واسطه
medium میانجی واسطه
interagency میانجی گری
intermediary bank بانک میانجی
buffer حافظه میانجی
intermediation میانجی گری
network interface card کارت میانجی شبکه
graphical user interface میانجی نگارهای کاربر
mediatory وابسته به میانجی گری
mediative وابسته به میانجی گری
mediacy شفاعت میانجی گری
mediates میانجی گری کردن
detonators خرج میانجی جنگی
intermedial میانجی گری کننده
intermediacy میانجی گری مداخله
scsi میانجی سیستم کامپیوترکوچک
system v interface definition تعریف میانجی سیستم 5
detonator خرج میانجی جنگی
mediate میانجی گری کردن
mediated میانجی گری کردن
mediating میانجی گری کردن
intercede میانجی گری کردن
interceding میانجی گری کردن
intercedes میانجی گری کردن
interceded میانجی گری کردن
passementerie زینت الات
iron mongery اهن الات
ironware اهن الات
surgical instruments الات جراحی
machinary ماشین الات
tinware حلبی الات
ironware فلز الات
irowork اهن الات
enginery ماشین الات
hard ware فلز الات
silverware نقره الات
machinery ماشین الات
cast iron ware الات چدنی
gears الات جامه
precision tools الات دقیق
instruments الات دقیق
optical الات بصری
geared الات جامه
genital organs الات تناسلی
gear الات جامه
obturator الات جازم
agricultural implements الات کشاورزی
glassware شیشه الات
glassware بلور الات
glass شیشه الات
instrument الات دقیق
brass ware برنج الات
hardware اهن الات
breech block carrier الات متحرک
Carry the one [two] . یک [دو] بر دست. [ریاضی] [در جمع یا ضرب دوعدد که حاصلشان دو رقمی باشد]
interpose در میان امدن میانجی شدن
interposed در میان امدن میانجی شدن
interposes در میان امدن میانجی شدن
enhanced system device interface میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
small computer system interface میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
interposing در میان امدن میانجی شدن
scrap ماشین الات اوراق
cutler فروشنده الات برنده
obturator spindle دوکی الات جازم
mechanician مکانیک ماشین الات
plant ماشین الات کارخانه
mechanics علم ماشین الات
hardwareman اهن الات فروش
optical instruments الات وابسته به بینایی
instrument الات اندازه گیری
scraps ماشین الات اوراق
scrapping ماشین الات اوراق
iron monger اهن الات فروش
scrapped ماشین الات اوراق
hardware اهن الات ابزارالات
plants ماشین الات کارخانه
ironmongers فروشنده اهن الات
calibration تنظیم الات دقیق
lighting equipments الات و ادوات روشنایی
heavy machinery ماشین الات سنگین
woodwork چوب الات نجاری
surveying instrument الات نقشه برداری
machinery designer طراح ماشین الات
building machinery ماشین الات ساختمانی
trinketry جواهر الات بدلی
ironmonger فروشنده اهن الات
trinkums زیور الات بدلی
carpenter's machines ماشین الات درودگری
heavy goods ماشین الات سنگین
light machinery ماشین الات سبک
Carry the one [two] . یک [دو] در ذهن داریم. [ریاضی] [در جمع یا ضرب دوعدد که حاصلشان دو رقمی باشد]
f رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
e رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
intercede میانجی شدن میانه گیری کردن
interceded میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes میانجی شدن میانه گیری کردن
interceding میانجی شدن میانه گیری کردن
To meciate . To intervene . پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
obturator الات مانع خروج گاز
trade fixtures الات صنعتی نصب شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com