Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English
Persian
rate of flow
میزان جریان
Search result with all words
tuner
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuners
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
damper
الت میزان کردن جریان هوا
amperage
شدت جریان برق میزان نیروی برق برحسب امپر
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
velocity gradiant
میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
Other Matches
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
self adjusting
بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
rate
میزان
level
میزان
At the rate of . On a scale of .
به میزان
scales
میزان
infiltration rate
میزان
yardsticks
میزان
yardstick
میزان
meter
میزان
meters
میزان
volumes
میزان
noise level
میزان خش
amounts
میزان
amounting
میزان
amounted
میزان
amount
میزان
weight
میزان
adjustments
میزان
balances
میزان
balance
میزان
levels
میزان
unit
میزان
rhythm
میزان
rhythms
میزان
rates
میزان
librae
میزان
libra
میزان
levelled
میزان
leveled
میزان
measure
میزان
volume
میزان
criterion
میزان
metre
میزان
adjustment
میزان
units
میزان
metres
میزان
scalage
میزان
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
line of cerdit
میزان اعتبار
tuned
میزان شده
quantum
درجه میزان
isometrics
دارای یک میزان
isometric
دارای یک میزان
turbidity
میزان کدری
evaporimter
میزان تبخیر
tuning meter
میزان سنج
tuning indicator
میزان نما
amount
مقدار میزان
sensitivity
میزان حساسیت
sensitivities
میزان حساسیت
rate of spending
میزان مخارج
rate of loading
میزان بارگذاری
salinity
میزان شوری
measure
واحد میزان
focussing
میزان کردن
focusses
میزان کردن
focussed
میزان کردن
focuses
میزان کردن
focused
میزان کردن
level of effort
میزان تلاش
focus
میزان کردن
rating
میزان عوارض
libra
برج میزان
admission rate
میزان پذیرش
rate of output
میزان تولید
amounted
مقدار میزان
error rate
میزان خطا
to figure up
مبلغ یا میزان
tuning
میزان سازی
module
اندازه میزان
incidence
میزان بروز
degree of protection
میزان حفافت
decrement
میزان کاهش
effectiveness
میزان تاثیر
tuners
میزان ساز
adjusting
میزان کردن
survival rate
میزان ماندگاری
tuners
میزان کننده
tuner
میزان ساز
speed
میزان شتاب
speeding
میزان شتاب
speeds
میزان شتاب
tuner
میزان کننده
torsion balance
میزان ت_نش
allowances
میزان مجاز
allowance
میزان مجاز
damage criteria
میزان ضایعات
amounting
مقدار میزان
equilibration
میزان کردن
rate of turn
میزان گردش
amounts
مقدار میزان
education stand
میزان تحصیلات
discount rate
میزان تخفیف
damage criteria
میزان خسارات
gradients
میزان شیب
demand surface
میزان تقاضا
failure rate
میزان خرابی
adjustment
میزان کردن
delta librae
دلتا- میزان
degree of risk
میزان خطر
humidity
میزان رطوبت
gradient
میزان شیب
data rate
میزان داده
modules
اندازه میزان
ratings
میزان عوارض
volume
تعداد میزان
adjusts
میزان کردن
collimate
میزان کردن
collision rate
میزان برخورد
tunes
میزان کردن
remedied
درمان میزان
Richter Scale
میزان ریشتر
tune
میزان کردن
remedies
درمان میزان
birthrate
میزان موالید
beta librae
بتا- میزان
remedy
درمان میزان
quantity discount
میزان تخفیف
goodness of fit
میزان انطباق
calorimeter
میزان الحراره
adjust
میزان کردن
volumes
تعداد میزان
aligns
میزان کردن
tension adjustment
میزان فشار
resistance adjustment
میزان پایداری
hygrometer
میزان الرطوبه
aligning
میزان کردن
barometer
میزان الهواء
barometers
میزان الهواء
align
میزان کردن
height adjustment
میزان ارتفاع
standardization
میزان کردن
sprinkling
میزان اندک
tempos
میزان سرعت
meter
مقیاس میزان
setscrew
پیچ میزان
knock rating
میزان بهسوزی
par
میزان متوسط
watermarks
تعیین میزان مد اب
alpha librae
الفا- میزان
expenditure
میزان مصرف
voltage balance
میزان ولتاژ
precipitation
میزان بارندگی
rain glass
میزان الهوا
watermark
تعیین میزان مد اب
consumption rate
میزان مصرف
contour line
خط میزان منحنی
aligned
میزان کردن
kiffa australis
بتا- میزان
rate of climb
میزان صعود
precipitation
میزان رطوبت
tempo
میزان سرعت
meters
مقیاس میزان
shear modulus
میزان سختپایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com