English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
dealing arrangments نحوه توزیع
Search result with all words
functional distribution توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
Other Matches
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
procedure نحوه عمل
usages نحوه استعمال
delivery terms نحوه تحویل
usage نحوه استعمال
rating نحوه عملکرد مجاز
line of duty نحوه انجام وفیفه
syntax checker مقابله نحوه گری
ratings نحوه عملکرد مجاز
operations نحوه استفاده ازدستگاهها
distributions پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
performances نحوه کار کسی یا چیزی
performance نحوه کار کسی یا چیزی
relationships نحوه اتصال دو چیز مشابه
functional مربوط به نحوه کار چیزی
relationship نحوه اتصال دو چیز مشابه
planning سازماندهی نحوه انجام کاری
structuring نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
scenarios طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
contract record سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
scenario طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
structure نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structures نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
specific performance نحوه اجرای معین در قرارداد
demonstrated نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrates نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrating نشان دادن نحوه کار چیزی
cookbook راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
cookbooks راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
format قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
instructed بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
instruct بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
to tick کار کردن به نحوه ویژه یا درست
instructs بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
formats قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
demonstrate نشان دادن نحوه کار چیزی
instructing بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
schematic نمایش قط عات سیستم و نحوه اتصال آنها
consumer research تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
demonstrations عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
direction دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
demo عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstration عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
manual کتابچهای که نحوه نصب سیستم را نشان میدهد
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
manual کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
MAPI که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را نشان میدهد
systems analysis برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
packaged برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
map شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
The way he eats his food disgusts [revolts] [repulses] me. به نحوه ای که او [مرد] غذا می خورد حال من را بهم می زند.
package برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
maps شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
packages برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
communication پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
compacting استانداردی که نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
liquidated damages خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
precedence قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
compacts استانداردی که نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
compacted استانداردی که نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
compact استانداردی که نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
user دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
demo قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
manual متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند
cash and carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
XMS قوانینی که نحوه دستیابی برنامه یه حافظه گسترده در PC را بیان میکند
users دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
unliquidated damages خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
demonstrations قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
cash-and-carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
demonstration قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
enhancing استاندارد نحوه ارسال داده با سرعت بالا از یک اتصال پورت موازی
storage نحوه اختصاص حافظه به کاربران مختلف , مثل برنامه ها , متغیرها, داده ,.....
enhanced استاندارد نحوه ارسال داده با سرعت بالا از یک اتصال پورت موازی
enhance استاندارد نحوه ارسال داده با سرعت بالا از یک اتصال پورت موازی
CD DA استاندارد مربوط به نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
break clause عبارتی درقرارداد که در ان نحوه نقض قرارداد شرح داده شده است
CD audio استاندارد مربوط به نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
enhances استاندارد نحوه ارسال داده با سرعت بالا از یک اتصال پورت موازی
ISO/OSI model معماری چند لایه که نحوه کار کامپیوتر و شبکه را بیان میکند
implied assumpist تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
IFF استاندارد نحوه ذخیره سازی داده در Amiga در برخی سیستمهای گرافیکی
doctrines اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
Internet بخشی از استاندارد TCP/IP که نحوه ارسال داده روی شبکه را بیان میکند
unformatted 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lighter aboard ship نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
dispensation توزیع
dispensations توزیع
dissemination توزیع
allotments توزیع
allotment توزیع
repartition توزیع
issued توزیع
issue توزیع
distributions توزیع
distribution توزیع
issues توزیع
marketing توزیع
t distribution توزیع تی
interchange file format استانداردی که نحوه ذخیره سازی داده در Amiga و برخی برنامههای گرافیکی را نشان میدهد
energy distribution توزیع انرژی
distributivity توزیع پذیری
distribution free نابسته به توزیع
exponential distribution توزیع نمایی
equalizing basin حوضچه توزیع اب
functional distribution توزیع اساسی
frequency distribution توزیع فراوانی
fixed system توزیع ثابت اب
fire distribution توزیع اتش
cost of distribution هزینه توزیع
frequency distribution توزیع بسامد
unissued <adj.> توزیع نشده
distributively بشکل توزیع
distributing point نقطه توزیع
distributable قابل توزیع
dispensator توزیع کننده
demotic distribution توزیع جمعیت
decile توزیع دهگانه
cumulative distribution توزیع تجمعی
Excess Distribution توزیع فراوانی
continuous distributions توزیع پیوسته
chi square distribution توزیع مربع خی
Distribution توزیع [ریاضی]
generalized function توزیع [ریاضی]
canonical distribution توزیع بندادی
distribution curve منحنی توزیع
distribution factor ضریب توزیع
distribution time زمان توزیع
distribution system سیستم توزیع
distribution system شبکه توزیع
distribution ratio نسبت توزیع
distribution panel تابلوی توزیع
wealth distribution توزیع ثروت
probability distribution توزیع احتمال
income distribution توزیع درامد
distribution of income توزیع درامد
distribution law قانون توزیع
distribution function تابع توزیع
distribution factors ضرایب توزیع
distribution of wealth توزیع ثروت
reseller توزیع کننده
planck distribution توزیع پلانک
pareto distribution توزیع پاراتو
optimal distribution توزیع ایده ال
sample distribution توزیع نمونه
optimal distribution توزیع بهینه
spatial distribution توزیع فضائی
normalized distribution توزیع بهنجار
normal plane توزیع نرمال
normal distribution توزیع بهنجار
normal distribution توزیع نرمال
poissan distribution توزیع پواسن
poisson distribution توزیع پواسون
reinforcement distribution توزیع ارماتورها
rectangular distribution توزیع مستطیلی
random distribution توزیع تصادفی
random distribution توزیع بی نظم
qualitative distribution توزیع کیفی
revolving top استوانه توزیع
population distribution توزیع جمعیت
rotation system توزیع تناوبی
marketing channel مجرای توزیع
market channels مجاری توزیع
gauaaian distribution توزیع گوسی
unfair distribution توزیع ناعادلانه
hypergeometric distribution توزیع فراهندسی
uniform distribution توزیع یکنواخت
unit of issue واحد توزیع
unit of issue مبنای توزیع
gaussian distribution توزیع نرمال
truncated distribution توزیع ناقص
stress distribution توزیع تنش
load distribution توزیع بار
stresses distribution توزیع تنشها
symmetrical distribution توزیع متقارن
land distribution توزیع اراضی
issue commissary مسئول توزیع
table of distribution جدول توزیع
the two o'clock d. توزیع ساعت دو
trade channel مجرای توزیع
indistributable غیرقابل توزیع
dealt توزیع کردن
distributors توزیع کننده
deals توزیع کردن
dispenses توزیع کردن
angular distribution توزیع زاویهای
deal توزیع کردن
marketing بازاریابی و توزیع
arrengement of the reonforcement توزیع اماتور
issue توزیع کردن
dispensing توزیع کردن
administer توزیع کردن
administered توزیع کردن
dispensed توزیع کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com