English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
baud rate نسبت علائم درثانیه
Other Matches
hz چرخه درثانیه
character per second کاراکتر درثانیه
cycles per second حلقه درثانیه
kips هزار دستورالعمل درثانیه
mips یک میلیون دستورالعمل درثانیه
legend شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
legends شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
hypervelocity سرعت دهانهای و ابتدایی توپی که از 0001 متر درثانیه بیشتر باشد
bell 0 فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
zaph dignbats علائم زف
symbols علائم
shading symbols علائم سایهای
signal man متصدی علائم
identification signs علائم تشخیص
indication signs علائم راهنمائی
schematic symbols علائم الگویی
signal fidelity وفاداری علائم
mathematical symbols علائم ریاضی
sinusoidal signals علائم سینوسی
signalman متصدی علائم
signal regeneration باززایی علائم
signal transformation ترادیسی علائم
symbolic table جدول علائم
symbolic string رشته علائم
supervisory signals علائم نظارتی
hazard signs علائم خطر
symptoms علائم مرض
economic indicator علائم اقتصادی
character set مجموعه علائم
The symptoms ( of a disease) . علائم بیماری
facings علائم ریاضی
epiphenomenon علائم ثانویه
sound signal علائم صدا
facing علائم ریاضی
control signals علائم کنترلی
symptom علائم مرض
erection marks علائم نصب
pictograph نشان یا علائم تصویری
semiotic مکتب علائم رمزی
semiotic وابسته به علائم مرض
symptomatic حاکی از علائم مرض
semeiotic مکتب علائم رمزی
syndromes علائم مشخصه مرض
staggy دارای علائم ونشانههای نر
prodrome علائم اولیه مرض
syndrome علائم مشخصه مرض
number plates پلاک علائم مشخصه
semeiotic وابسته به علائم مرض
dual intensity تاکید علائم خاص
legend فهرست علائم واختصارات
legends فهرست علائم واختصارات
emblazonment تزئین با نشان و علائم
tablature نوعی علائم موسیقی
number plate پلاک علائم مشخصه
nomenclature فهرست علائم واختصارات
discriminated با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminates با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminate با علائم مشخصه ممتاز کردن
signal box توقف گاه متصدی علائم
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
accent mark یکی از علائم تکیه در موسیقی
sigil علامت نجومی علائم رمزی
epiphenomenon علائم بعدی و ثانوی مرض
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
morsecode علائم رمز تلگرافی مرس
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
Road signs علائم راهنمایی و رانندگی جاده
insignia علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
syndrome مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
accidentalism تشخیص علائم گمراه کننده مرض
insigne علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
symbolism نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
syndromes مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
symbology مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
monitors به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
monitored به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
signalment تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
pragmatics مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
typography فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typographies فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
annular وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
closed circuit تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
flowchart text اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
homeopathy معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
front panel مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
umbrella طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lockjaw قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
flowchart template یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
in regard to نسبت به
proportions نسبت
proportion نسبت
in regard of نسبت به
in proprotion to نسبت به
in connexion with نسبت به
with respect to نسبت به
uncross نسبت
format نسبت
formats نسبت
rate نسبت
rates نسبت
ratio نسبت
ratios نسبت
in relation to نسبت به
t ratio نسبت تی
cognation نسبت
In the ration lf one to ten . به نسبت یک به ده
In what proportion ? به چه نسبت ؟
bearing نسبت
the rat of to نسبت دو به سه
than نسبت به
rapport نسبت
towards نسبت به
as compared to نسبت به
apropos of نسبت به
quotients نسبت
relational نسبت
to تا نسبت به
proportional به نسبت
respects نسبت
quotient نسبت
in the ratio of به نسبت
in respect of نسبت به
kinship نسبت
relation نسبت
in respect of به نسبت
respect نسبت
ascribable نسبت دادنی
current ratio نسبت جاری
aspect ratio نسبت صفحه
affine نسبت ازدواجی
error ratio نسبت خطا
weight ratio نسبت وزن
factor proportion نسبت عوامل
acidity coefficient نسبت اکسیژن
oxygen ration نسبت اکسیژن
activity ratio نسبت فعالیت
cost benefit ratio نسبت فایده
advalorem به نسبت قیمت
affine نسبت سلبی
two's complement متمم نسبت به دو
aspect ratio نسبت تصویر
void ratio نسبت منفذها
water cement ratio نسبت اب و سیمان
lay to نسبت دادن به
compression ratio نسبت تراکم
concentration ratio نسبت تمرکز
voltage ratio نسبت ولتاژ
contact ratio نسبت تماس
cash ratio نسبت نقدینگی
correlation ratio نسبت همبستگی
bypass ratio نسبت کنارگذاری
aspect ratio نسبت دید
assion نسبت دادن
baud rate نسبت باود
bear on نسبت داشتن
deposit ratio نسبت سپرده
distribution ratio نسبت توزیع
control ratio نسبت فرمان
scalling factor نسبت اشل
price ratio نسبت قیمت
settlement ratio نسبت نشست
porosity نسبت روزنه ها
shunt ratio نسبت شنت
strength ratio نسبت استحکام
operating ratio نسبت عملیاتی
one's complement متمم نسبت به یک
stress ratio نسبت تنش
nines complement متمم نسبت به 9
mole ratio نسبت مولی
mobility ratio نسبت تحرک
sensitivity ratio نسبت حساسیت
progenitorship نسبت جدی
self relative نسبت بخود
scale down به نسبت ثابت
saving ratio نسبت پس انداز
roundness نسبت گردی
relativization نسبت دادن
reduction ratio نسبت کاهش
recycling ratio نسبت بازگردانی
recycle ratio نسبت بازگردانی
transformer ratio نسبت مبدل
ratio of transformer نسبت مبدل
ratio detector اشکارساز نسبت
proximity of blood قرابت نسبت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com