Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
head dip
نشستن روی تخته موج وفروبردن سر به موج
Other Matches
to sit out
نشستن بیشتر نشستن از
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
daughter board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
boarded
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
plywood
تخته لایی تخته چند لا
planking
تخته پوشی تخته بندی
notice board
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
plank
تخته تخته کردن
NIC
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
to give ground
پس نشستن
sits
نشستن
seizes
نشستن
awaited
نشستن
seize
نشستن
perch
نشستن
perched
نشستن
perches
نشستن
perching
نشستن
running aground
به گل نشستن
seized
نشستن
sit
نشستن
recoiling
پس نشستن
recoils
پس نشستن
recoil
پس نشستن
to take a chair
نشستن
to lose ground
پس نشستن
await
نشستن
awaiting
نشستن
awaits
نشستن
recoiled
پس نشستن
to sit up
راست نشستن
rankling
چرک نشستن
subside
فرو نشستن
to fall back
عقب نشستن
land
بزمین نشستن
abate
فرو نشستن
to fill the chair
برکرسی نشستن
land
به زمین نشستن
to lie in w
درکمین نشستن
to lie in a
درکمین نشستن
to take the wheel
پشت رل نشستن
to take ground
بخاک نشستن
to run aground
بگل نشستن
stranding
به گل نشستن کشتی
to take ground
بگل نشستن
rankles
چرک نشستن
suppurate
چرک نشستن
take sanctuary
بست نشستن
subsiding
فرو نشستن
subsides
فرو نشستن
subsided
فرو نشستن
sit up
<idiom>
بیدار نشستن
sitting duck
<idiom>
بی خیال نشستن
to a the throne
برتخت نشستن
rankle
چرک نشستن
rankled
چرک نشستن
sag
فرو نشستن
sagged
فرو نشستن
sags
فرو نشستن
to f. the throne
برتخت نشستن
to come to the throne
بر تخت نشستن
hunker down
روی پا نشستن
swamps
به گل نشستن قایق
thrones
برتخت نشستن
land
به گل نشستن کشتی
bench
بر کرسی نشستن
sprawl
پهن نشستن
outsit
بیشتر نشستن از
straddles
گشاد نشستن
throne
برتخت نشستن
sprawling
پهن نشستن
swamping
به گل نشستن قایق
to knock back
عقب نشستن
swamped
به گل نشستن قایق
swamp
به گل نشستن قایق
ground
بزمین نشستن
sprawls
پهن نشستن
setbacks
عقب نشستن
setback
عقب نشستن
benches
بر کرسی نشستن
ambush
در کمین نشستن
strands
به گل نشستن کشتی
ground position
در خاک نشستن
to hunker down
چمباتمه نشستن
give way
عقب نشستن
bow out
عقب نشستن
sit up
راست نشستن
dwit koobi
نشستن به عقب
strand
به گل نشستن کشتی
landings
نشستن هواپیما
insidiate
در کمین نشستن
straddled
گشاد نشستن
straddle
گشاد نشستن
landing
نشستن هواپیما
ambushing
در کمین نشستن
ambushed
در کمین نشستن
ambushes
در کمین نشستن
sit idly by
<idiom>
عین ماست نشستن
To come to grief. To be runied.
بخاک سیاه نشستن
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
beaches
بگل نشستن کشتی
sprawl
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
waylays
درکمین کسی نشستن
stranding
به گل نشستن تصادفی کشتی
primer setback
عقب نشستن چاشنی
landings
بزمین نشستن هواپیما
landing
بزمین نشستن هواپیما
sit out
تا پایان چیزی نشستن
slump test
ازمایش فرو نشستن
waylay
درکمین کسی نشستن
waylaid
درکمین کسی نشستن
beached
بگل نشستن کشتی
sprawling
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
beach
بگل نشستن کشتی
sprawls
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
waylaying
درکمین کسی نشستن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
still hunting
شکار باروش در کمین نشستن
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
clogs
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
clog
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
to sit under a pre cher
پای وعظ واعظی نشستن
hatched
نصفه در روی تخم نشستن
To incite someone.
زیر پای کسی نشستن
hatches
نصفه در روی تخم نشستن
hatch
نصفه در روی تخم نشستن
To sit (walk) straight.
راست نشستن ( راه رفتن )
grabble
پهن نشستن جمع اوری کردن
mump
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
swatting
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatted
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swat
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
bench
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
benches
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
to have the pout
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
to be in the pouts
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
pewage
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
lumbers
تخته
boarded
تخته
skidding
تخته پل
plasterboard
گچ تخته
skid
تخته پل
skidded
تخته پل
slabs
تخته
board
تخته
sheet
تخته
sheets
تخته
three ply board
تخته سه لا
lumbered
تخته
lumbering
تخته
skids
تخته پل
slab
تخته
gangplank
تخته پل
gob
تخته
bottom board
تخته کف
floor board
تخته کف
gob
تخته کف
gobs
تخته
plank
تخته
gobs
تخته کف
pleximeter
تخته دق
gangways
تخته پل
gangplanks
تخته پل
foot board
تخته کف
ledgers
تخته
ledger
تخته
gang way
تخته پل
lumber
تخته
gangway
تخته پل
squatted
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
squats
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
sheet
ملافه تخته
planchet
تخته سه پایه
planchette
تخته کوچک
scaffolds
تخته بندی
scaffold
تخته بندی
ply wood
تخته چند لا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com