Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
gear arrangment |
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده |
|
|
Other Matches |
|
gear in |
درگیری دو چرخ دنده |
crank starter |
درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ |
heads up |
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد |
emergency scramble |
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی |
ungear |
از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن |
pinion |
دنده پینیون دنده لایتناهی |
spur gear |
دنده مهمیزی دنده خاردار |
pinioning |
دنده پینیون دنده لایتناهی |
pinions |
دنده پینیون دنده لایتناهی |
random processing |
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده |
epicyclic transmission |
یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند |
schedule |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
schedules |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
scheduled |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
collocation |
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران |
chains |
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند |
chain |
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند |
rougher |
دنده دنده کننده |
firing order |
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح |
oil gear |
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی |
contretemps |
درگیری |
engagements |
درگیری |
involvement |
درگیری |
contentions |
درگیری |
contention |
درگیری |
engagement |
درگیری |
rules of engagement |
قوانین درگیری |
engagements |
درگیری با دشمن |
braked |
قطع درگیری |
braking |
قطع درگیری |
jaw clutch coupling |
درگیری دندانه |
engagement |
درگیری با دشمن |
brush with the law <idiom> |
درگیری با قانون |
brake |
قطع درگیری |
brakes |
قطع درگیری |
disengagement |
قطع درگیری |
self involvement |
خود- درگیری |
batting order |
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت |
set to |
مشت بازی درگیری |
emergency scramble |
درگیری اضطراری هواپیماها |
set-to |
مشت بازی درگیری |
set-tos |
مشت بازی درگیری |
cease engagement |
درگیری را قطع کنید |
break off position |
نقطه قطع درگیری |
rules of engagement |
روشهای درگیری پدافند هوایی |
catalytic |
ترغیب کننده دشمن به درگیری |
coupling |
جفت شدگی اتصال درگیری |
sprocket |
دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده |
cease engagement |
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید |
engagement control |
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن |
tactical reconnaissance |
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است |
gates |
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی |
liner |
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی |
liners |
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی |
gate |
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی |
few |
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند |
bullied |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
bullies |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
bully |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
bullying |
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف |
fewest |
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند |
fewer |
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند |
igo |
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی |
heading crossing angle |
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری |
armed peace |
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند |
tied on |
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است |
target discrimination |
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف |
scrambling |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
scrambles |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
scrambled |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
scramble |
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
slats |
دنده ها |
spare ribs |
سر دنده |
hard-nosed |
یک دنده |
gear |
دنده |
strictest |
یک دنده |
stricter |
یک دنده |
drive |
دنده |
strict |
یک دنده |
drives |
دنده |
rib |
دنده |
slat |
دنده ها |
geared |
دنده |
geap |
دنده |
gears |
دنده |
dependum |
ته دنده |
costa |
دنده |
tackles |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackle |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackled |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackling |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
aircraft scrambling |
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف |
cogged wheel |
چرخ دنده |
bevel gear |
دنده مورب |
bevel gear |
دنده کرامویل |
low gear |
دنده کندکن |
ratchet |
دنده جغجغه ای |
shifting lever |
دسته دنده |
bendix |
دنده استارت |
sprocket |
دنده زنجیر |
bendix |
دنده بندیکس |
gear level |
دسته دنده |
spur gear |
دنده ملخی |
stave |
دنده بشکه |
pinions |
جرخ دنده |
french chop |
گوشت دنده |
steering gear |
دنده سکان |
steering gear |
دنده فرمان |
external thread |
دنده خارجی |
drive mechanism |
جعبه دنده |
frame |
دنده عرضی |
gearwheels |
چرخ دنده ها |
gear wheels |
چرخ دنده ها |
planetary gear |
دنده خورشیدی |
cramwheel |
دنده مخروطی |
pinwheel |
چرخ دنده |
pinioning |
جرخ دنده |
cramwheel |
دنده کرامویل |
pinion |
جرخ دنده |
jackshaft |
دنده عقب |
jackshaft |
دنده دو در اتومبیل |
cogwheels |
چرخ دنده ها |
cog wheels |
چرخ دنده ها |
cogged wheels |
چرخ دنده ها |
cog wheel |
چرخ دنده |
high speed |
دنده سریع |
cog [cogwheel] |
چرخ دنده |
gearshifts |
دنده عوض کن |
gearwheel |
چرخ دنده |
gearshifts |
میله دنده |
gearshift |
دنده عوض کن |
gearshift |
میله دنده |
dependum angle |
زاویه ته دنده |
cogwheel |
چرخ دنده |
laticostate |
دنده پهن |
spareribs |
گوشت دنده |
chop |
گوشت دنده |
sheaths |
تیزی دنده |
gear case |
جعبه دنده |
longitudinal |
دنده طولی |
worm gear |
دنده مورب |
worm gear |
دنده مارپیچی |
cross-rib |
دنده ی قوس |
wheelwork |
چرخ دنده |
gear cutter |
دنده تراش |
transmissions |
جعبه دنده |
ribbed |
دنده دار |
grooved |
دنده دار |
sheath |
تیزی دنده |
reverse gears |
دنده معکوس |
gear |
جعبه دنده |
gear |
چرخ دنده |
geared |
جعبه دنده |
gear box |
جعبه دنده |
gears |
چرخ دنده |
geared |
چرخ دنده |
reverse gear |
دنده معکوس |
gears |
جعبه دنده |
timber |
دنده عرضی |
thread |
دنده پیچ |
top radius |
گردی سر دنده |
cogs |
دنده چرخ |
transmission case |
جعبه دنده |
rib |
دنده میله |
gearbox |
جعبه دنده |
threads |
دنده پیچ |
toothed wheel |
چرخ دنده |
gearing |
جعبه دنده |
gear wheel |
چرخ دنده |
cog |
دنده چرخ |
rib |
گوشت دنده |
stick shift |
دسته دنده |
gearboxes |
جعبه دنده |
transmission |
جعبه دنده |
combats |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
combating |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
combat |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
action report |
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن |
combated |
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن |
grub screw |
میله دنده دار |
gear change box |
جعبه تعویض دنده |
pinioning |
دنده هرزه گرد |
contact backlash |
دنده کور تماس |
bevel gear drive |
جعبه دنده مخروطی |
compasition gear |
چرخ دنده مرکب |
crown gear |
چرخ دنده محدب |
gear |
پوشش دنده دار |
pinions |
چرخ دنده جناحی |
bevel gear |
چرخ دنده مخروطی |
pinioning |
چرخ دنده جناحی |
gear assembly |
مجموعه چرخ دنده ها |
gearbox position |
وضعیت جعبه دنده |
controlled stick steering |
دسته دنده خودکار |
geared |
پوشش دنده دار |
gears |
پوشش دنده دار |
nut |
چرخ دنده ساعت |