Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
Other Matches
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
lunitidal interval
فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
in hand
گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
balkline spot
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
billiard spot
نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
real stagnation point
نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
initial point
نقطه شروع
terminus a que
نقطه شروع
origins
نقطه شروع
origin
نقطه شروع
initial point
نقطه شروع عملیات
get down to
<idiom>
رسیدن به نقطه شروع
trailhead
نقطه شروع مسیر
offset
مبدا نقطه شروع مسابقه
jumping off place
شروع بکاری نقطه عزیمت
landing threshold
نقطه شروع عملیات اب خاکی
offsetting
مبدا نقطه شروع مسابقه
entry
نقطه شروع پرش یا چرخش
tee shot
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
origin
نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
center face off spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
origins
نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
center ice spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
holed
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
firing area
نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
threshholds
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
departure end
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
thresholds
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
beginning of tape marker
علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
ended
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
end
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
fairways
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairway
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
recycling
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
means ends analysis
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
double row spot welding
جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
pockets
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
set up
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
start off
شروع کردن شروع شدن
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
pin point
نقطهای
point group
گروه نقطهای
two point threshold
استانه دو نقطهای
point function
تابع نقطهای
dot product
ضرب نقطهای
bridge spot weld
جوشکاری نقطهای
pinpoint target
هدف نقطهای
point charge
بار نقطهای
point defect
نقص نقطهای
point contact
کنتاکت نقطهای
point contact
تماس نقطهای
spot welding
جوش نقطهای
point estimation
تخمین نقطهای
point estimation
براورد نقطهای
point discharge
تخلیه نقطهای
spot welding
جوشکاری نقطهای
multipoint line
خط چند نقطهای
point estimate
براورد نقطهای
multipoint
چند نقطهای
point elasticity
کشش نقطهای
point operation
عمل نقطهای
point imperfection
ناکاملی نقطهای
point particle
ذره نقطهای
point target
اماج نقطهای
point load
بار نقطهای
point indentification
هویت نقطهای
dot matrix
ماتریس نقطهای
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
single row spot welding
جوشکاری نقطهای سری
multipoint circuit
مدار چند نقطهای
spot welding electrode
الکترود جوشکاری نقطهای
rpbis
همبستگی دو رشتهای نقطهای
spot welding machine
دستگاه جوش نقطهای
lattice point group
گروه نقطهای شبکه
point biserial correlation
همبستگی دو رشتهای نقطهای
diglottic stimulation
تحریک دو نقطهای زبان
dot matrix character
کاراکتر ماتریس نقطهای
dot matrix printers
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer
چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printers
چاپگر با ماتریس نقطهای
dichoglottic stimulation
تحریک دو نقطهای زبان
dot matrix printer
چاپگر یا ماتریس نقطهای
point contact rectifier
یکسو کننده نقطهای
known datum point
نقطهای با مختصات وگرای معلوم
welded contact rectifier
یکسو کننده نقطهای جوش شده
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
grazing point
نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
previous spot
نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
terminals
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
terminal
نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
billiards
بیلیارد
phantom section
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
check point
نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
english billiards
بیلیارد انگلیسی
billiard table
میز بیلیارد
eight ball billiard
بیلیارد امریکایی
billiard
بازی بیلیارد
cueball
گوی بیلیارد
initiation
شروع کار شروع
snooker
بازی شبیه بیلیارد
head
انتهای میز بیلیارد
balking billiard
بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
cue
باچوب بیلیارد زدن
cues
باچوب بیلیارد زدن
turning point
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
bed
سطح هموار کف میز بیلیارد
top
ضربه به بالای توپ بیلیارد
rotation billiard
بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
English
گردش فرفرهای گوی بیلیارد
beds
سطح هموار کف میز بیلیارد
carom
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
cannon
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
cannons
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
balkline
خط عرضی روی میز بیلیارد
strikers
بیلیارد بازی که نوبت اوست
striker
بیلیارد بازی که نوبت اوست
popeye
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
dieresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
diaeresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
cribbage billiard
بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی
lemon
بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
forty one continous billiard
بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه
nine ball billiard
بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
lemons
بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
fifteen ball billiard
بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی
masse
ضربه عمودی به یک طرف گوی بیلیارد
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
balk
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
balks
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulked
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulks
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
bumper pool billiard
بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
balked
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balking
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulking
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
follow shot
ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
anchor
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
forcing
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
anchoring
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
force
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forty one billiard
بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
bottle pocket billiard
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
anchors
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
placing
پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
mr. and mrs billiards
بیلیارد کیسه دار بین زن ومرد که زن ازادی ضربه دارد
cut
فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
places
پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
one and nine balls billiard
بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com