Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
Other Matches
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
fleck
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
fixes
نقطه کردن
flecks
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
fix
نقطه کردن
point
نقطه گذاری کردن
localises
در یک نقطه جمع کردن
punctuated
نقطه گذاری کردن
localising
در یک نقطه جمع کردن
punctuate
نقطه گذاری کردن
localize
در یک نقطه جمع کردن
localizes
در یک نقطه جمع کردن
localizing
در یک نقطه جمع کردن
punctuates
نقطه گذاری کردن
punctuating
نقطه گذاری کردن
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
fulcrum
دارای نقطه اتکاء کردن
point
نقطه گذاری کردن ممیز
neutral earth
زمین کردن نقطه صفر
punctuates
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate
نشان گذاری کردن نقطه دار
mooring
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
punctuated
نشان گذاری کردن نقطه دار
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
stipple
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hue
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
fixes
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fix
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pricked
نقطه
prick
نقطه
ice point
نقطه یخ
full stops
نقطه
full stop
نقطه
ice melting point
نقطه یخ
pricks
نقطه
spotter
نقطه نقطه
specks
نقطه
speck
نقطه
two dots one dash line
خط دو نقطه یک خط
spot
نقطه
speckle
نقطه
punctulate
نقطه نقطه
punctation
نقطه
dotty
نقطه نقطه
spots
نقطه
punchation
نقطه
punctate
نقطه نقطه
stpular
نقطه نقطه
point to point
نقطه به نقطه
point
نقطه
neel point
نقطه نل
pricking
نقطه
tittle
نقطه
ellipsis
سه نقطه
[...]
punctum
نقطه
periods
نقطه
dot
نقطه
period
نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
dotting
نقطه
jotted
نقطه
jots
نقطه
jot
نقطه
equivalence point
نقطه هم ارزی
fulcrum
نقطه اتکاء
equilibrium point
نقطه تعادل
optimum point
نقطه ایده ال
fulcrum
نقطه دوران
estimated position
نقطه تخمینی
optimum point
نقطه مطلوب
optic disk
نقطه کور
drop point
نقطه چکه
end point
نقطه پایانی
endmost
اقصی نقطه 0
weak point
نقطه ضعیف
neutral point
نقطه نول
neutral point
نقطه صفر
entry point
نقطه دخول
entry point
نقطه ورود
operating point
نقطه کار
crossing points
نقطه تلاقی
neutral point
نقطه خنثی
fire point
نقطه شعله
eutectic point
نقطه اوتکتیک
fire point
نقطه اشتعال
fixation point
نقطه تثبیت
fixed point
نقطه ثابت
flash point
نقطه اشتعال
outmost
اقصی نقطه
flash point
نقطه احتراق
frost point
نقطه شبنم
f.n.p
نقطه گداز
estimated position
نقطه براوردی
ordinate
عرض نقطه
eutetic point
نقطه اتکتیک
exchange point
نقطه تعویض
exit point
نقطه خروج
departures
نقطه عزیمت
exit point
نقطه مرگ
neutral point
نقطه بی اثر
departure
نقطه عزیمت
exit point
نقطه خروجی
extreme point
نقطه حدی
near point
نقطه نزدیک
bubble point
نقطه جوش
critical point
نقطه بحرانی
cross over point
نقطه همگذری
curie point
نقطه کوری
cutoff point
نقطه برش
freezing points
نقطه انجماد
data point
نقطه داده
semi-colons
نقطه ویرگول
semi-colon
نقطه ویرگول
dead center
نقطه مرگ
nodal point
نقطه اغاز
zero point
نقطه صفر
nodal point
نقطه ایست
null point
نقطه صفر
burning point
نقطه اشتعال
turning points
نقطه برگشت
firing point
نقطه اشتعال
noontide
بالاترین نقطه
turning points
نقطه چرخش
center
نقطه گره
check point
نقطه بازرسی
check point
نقطه مقابله
check point
نقطه ازمایش
checkout point
نقطه وارسی
choice point
نقطه گزینش
cold spot
نقطه سرماگیر
compensation point
نقطه موازنه
congealing point
نقطه انجماد
setting point
نقطه انجماد
yield point
نقطه تسلیم
dewpoint
نقطه شبنم
umbra
نقطه تاریک
directing point
نقطه نشانی
triple point
نقطه سه گانه
distributing point
نقطه توزیع
transition point
نقطه فراگذری
part
عضو نقطه
dot pitch
درجه نقطه
dot prompt
نقطه اعلان
dots per inch
نقطه در هر اینچ
dotter
نقطه گذار
punctuator
نقطه گذار
topnotch
اخرین نقطه
dpi
نقطه در هر اینچ
dew point
نقطه شبنم
yield point
نقطه شکست
yellow spot
نقطه زرد
yeild point
نقطه تسلیم
whole hog
تادورترین نقطه
weak square
نقطه ضعف
dead center ignition
نقطه اشتعال
water point
نقطه تقسیم اب
warm spot
نقطه گرماگیر
dead center ignition
نقطه انفجار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com