English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
firing area نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
Other Matches
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
dead center ignition نقطه انفجار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
late time زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
zero point نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
terminus a que نقطه شروع
initial point نقطه شروع
origins نقطه شروع
origin نقطه شروع
initial point نقطه شروع عملیات
trailhead نقطه شروع مسیر
get down to <idiom> رسیدن به نقطه شروع
offsetting مبدا نقطه شروع مسابقه
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
offset مبدا نقطه شروع مسابقه
jumping off place شروع بکاری نقطه عزیمت
landing threshold نقطه شروع عملیات اب خاکی
scotoma لکه یا نقطه سیاه در میدان دید
origins نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
center face off spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
center ice spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
holed نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
hole نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
head spot نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
staging area فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
ended انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
beginning of tape marker علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
end انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
fairway قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
recycle برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycling برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
means ends analysis نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
explosive train مدار انفجار مسیر انفجار
blast line مسیرموج انفجار خط موج انفجار
burning train مسیر انفجار سیکل انفجار
chemical horn مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
set up مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
start off شروع کردن شروع شدن
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
coursed میدان تیر میدان
courses میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
initiation شروع کار شروع
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
blow-up انفجار
detonation انفجار
plosion انفجار
blow up انفجار
brisance انفجار
blow out انفجار
blastment انفجار
blasting انفجار
blast انفجار
blasts انفجار
blow-ups انفجار
popped انفجار
pop انفجار
bursts انفجار
detonations انفجار
displosion انفجار
explosions انفجار
eruption انفجار
explosion انفجار
pops انفجار
burst انفجار
blast wave موج انفجار
high order detonation انفجار شدید
blast صدای انفجار
sympathetic detonation انفجار القایی
blast effect اثر انفجار
big bang انفجار بزرگ
crackle صدای انفجار پی در پی
atom samshing انفجار اتمی
blasting machine دستگاه انفجار
fire time زمان انفجار
bursting set محل انفجار
misfires گیر در انفجار
misfired گیر در انفجار
crackled صدای انفجار پی در پی
craters قیف انفجار
crater قیف انفجار
crackles صدای انفجار پی در پی
swooper انفجار دار
blow out سوختن انفجار
misfire گیر در انفجار
burst wave موج انفجار
ignitor وسیله انفجار
information explosion انفجار اطلاعات
sonic booms انفجار صوتی
time of disintegration زمان انفجار
lead in مداررابط انفجار
detonations انفجار ناگهانی
aerial burst انفجار هوایی
POW صدای انفجار
yield بازده انفجار
yielded بازده انفجار
yields بازده انفجار
POWs صدای انفجار
explosive قابل انفجار
detonation انفجار ضربهای
inexplosive غیرقابل انفجار
sonic boom انفجار صوتی
impact action اثر انفجار
implosion انفجار از داخل
blast ضربه انفجار
busts انفجار ترکیدگی
blasts صدای انفجار
busting انفجار ترکیدگی
gust انفجار فوت
gusts انفجار فوت
busted انفجار ترکیدگی
bust انفجار ترکیدگی
detonations انفجار ضربهای
blasts ضربه انفجار
population explosion انفجار جمعیت
detonation انفجار ناگهانی
detonation cord سیم انفجار
explosion proof ازمایش- انفجار
detonatable قابل انفجار
combustion chamber اطاق انفجار
explosimeter انفجار سنج
detonative اماده انفجار
combustiblity قابلیت انفجار
the force of the explosion شدت انفجار
destruct system سیستم انفجار
detonation charge خرج انفجار
detonable قابل انفجار
explosion proof پوشش ضد انفجار
detonating slab مسیر انفجار
explosion hazard خطر انفجار
countermining انفجار ضد مین
outburst انفجار غضب
explosive force قدرت انفجار
explosive force نیروی انفجار
explosive energy قدرت انفجار
outbursts انفجار غضب
crepitation انفجار مکرر
explosiveness قابلیت انفجار
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
low order انفجار کند یا ناقص
tnt equivalent معادل با قدرت انفجار تی ان تی
armed mine مین اماده انفجار
breech chamber محفظه خرج انفجار
atom samsher دستگاه انفجار اتمی
high order detonation انفجار انی وکامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com