Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
Other Matches
decimal point
ممیز اعشاری
decimal points
ممیز اعشاری
point
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
radix point
نقطه ممیز
point
نقطه گذاری کردن ممیز
mantissa
رقم اعشاری لگاریتم معمولی افزایش عدد اعشاری
assumed decimal point
ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
noisy mode
سیستم محاسبات اعداد اعشاری که عددی غیر از صفر به محل کمترین ارزش در حین نرمالسازی عدد اعشاری افزوده میشود
mode
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
modes
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
decimal file system
سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
surveyors
ممیز
verifier
ممیز
scrutineer
ممیز
radix point
ممیز
auditors
ممیز
surveyor
ممیز
discerning
ممیز
auditor
ممیز
auditor general
سر ممیز کل
distinguished investigated by the
ممیز
decimal point
ممیز
discriminator
ممیز
comptroller
ممیز
controllers
ممیز
controller
ممیز
binary point
ممیز
decimal points
ممیز
mantissa
اعشاری
denary
ده ده اعشاری)
decimal
اعشاری
decimals
اعشاری
binary point
ممیز دودوئی
floating point
ممیز شناور
variable point
با ممیز متغییر
binary point
ممیز دودویی
marker variable
متغیر ممیز
assumed decimal point
ممیز عاریتی
decimal points
ممیز اعشار
slashed
نشان ممیز
decimal point
ممیز اعشار
floating point
با ممیز شناور
fixed point
با ممیز ثابت
fixed point
ممیز ثابت
indiscerning
غیر ممیز
discerning minor
صغیر ممیز
differentiating filter
صافی ممیز
assessor
ممیز مالیات
slash
نشان ممیز
slashes
نشان ممیز
controller
حسابدار ممیز
controllers
حسابدار ممیز
decimal fraction
کسر اعشاری
decimal digit
رقم اعشاری
decimal balance
ترازوی اعشاری
decimal number
عدد اعشاری
repeating decimal
اعشاری مکرر
common logarithm
لگاریتم اعشاری
decimal function
کسر اعشاری
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
fixed point number
عدد با ممیز ثابت
floating point constant
ثابت ممیز شناور
fixed point representation
نمایش ممیز ثابت
fixed point operation
عملکرد با ممیز ثابت
floating point
ممیز شناور
[ریاضی]
octal point
ممیز هشت هشتی
fixed point arithmetic
حساب ممیز ثابت
floating point operation
عملیات ممیز شناور
floating point operation
عملکردبا ممیز شناور
floating point representation
نمایش با ممیز شناور
floating point rutine
روال ممیز شناور
floating point number
عدد با ممیز شناور
indiscerning minor
صغیر غیر ممیز
hexadecimal point
ممیز شانزده شانزدهی
floating point arithmetic
حساب ممیز شناور
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
recurring decimal
اعشاری مکرر
[ریاضی]
zone decimal
دسته بندی اعشاری
packed decimal
عدد اعشاری فشرده
decimals
رقم دهدهی اعشاری
fractional
مانیتن یک عدد اعشاری
decimal
رقم دهدهی اعشاری
decimal number system
سیستم اعداد اعشاری
decimalist
طرفدارسلسله اعشاری درپول
decimal tab
جدول بندی اعشاری
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
floating point number
اعداد ممیز شناور
[ریاضی]
floating point notation
نشان گذاری با ممیز شناور
fixed point notation
نشان گذاری با ممیز ثابت
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
decimals
سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری
biased
ارزش توان در یک عدد اعشاری
proper decimal fraction
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
fractions
bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
fraction
bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری
decimal
سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
terminating decimal
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
g flops
یک بیلیون عملیات ممیز شناوردر یک ثانیه
floating
عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
gigaflop
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
floating
عمل ریاضی روی عدد اعشاری
fixed point notation =
قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
floating
عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
normalization
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
ebcdic
کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
routinely
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routines
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
normalize
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
radix
نقط های که تقسیم بین واحد کمی و بخشی اعشاری را نشان میدهد
floating
UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
normalised
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalises
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalizes
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalising
عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
extended
code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
DX
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
noisy mode
رقم معمولا غیرصفر که هنگام نرمالسازی عدد اعشاری در صورت وجود اختلال به آن اضافه شود
righted
واقعی
right
واقعی
real
واقعی
true life
واقعی
objectives
واقعی
unfeigned
واقعی
virtual
واقعی
objective
واقعی
concrete
: واقعی
ex post
واقعی
veridical
واقعی
essential
واقعی
essentials
واقعی
righting
واقعی
ex post saving
واقعی
factually
واقعی
literal
واقعی
McCoy
واقعی
actuals
واقعی
actual
واقعی
card-carrying
واقعی
very
واقعی
veracious
واقعی
factual
واقعی
lifelike
واقعی
positive
واقعی
veritable
واقعی
applesoft basic
نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
true north
شمال واقعی
actual self
خود واقعی
matter-of-fact
بطور واقعی
nominal
غیر واقعی
unreal
غیر واقعی
true vertical
قائم واقعی
true power
توان واقعی
truest
واقعی حقیقی
true slump
نشست واقعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com