English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
gold palm نوعی نشان جنگی
Other Matches
gisarme نوعی تبر جنگی
campaign badge نشان جنگی
campaign star نشان جنگی ستاره
service chevron علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
color پرچم یکان یا جنگی نشان و درجه روی شانه وسینه
gyrocompass نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
sainak سایناک [نوعی نگاره در فرش های ترکمن که نمادی از شاخ قوچ را نشان میدهد و در حواشی بافته می شود.]
escry فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
Ertman gul [نوعی طرح گل در قالی های ترکمن که بصورت لوزی بافته شده و در دو انتها جلوه ای از شاخ قوچ را نشان می دهد.]
Ensi [نوعی قالیچه پرده آویز بین ترکمن ها بر سر درب ورودی به چادر استفاده می شود و حالتی از پنجره را نشان می دهد.]
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
warship کشتی جنگی ناو جنگی
warships کشتی جنگی ناو جنگی
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
hands of Fatima طرح دستان فاطمه [نوعی فرش محرابی که در آن دو نگاره کف دست استفاده می شود و جلوه ای از حالت سجود یک مسلمان و اشاره به اصول دین را نشان می دهد. این طرح بیشتر مربوط به قفقاز و شرق ترکیه بوده است.]
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
markings نشان دار سازی نشان
marking نشان دار سازی نشان
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
marks نشان کردن نشان
mark نشان کردن نشان
scrapper جنگی
dogfights سگ جنگی
dogfight سگ جنگی
fighting جنگی
serviced جنگی
martial جنگی
bristly جنگی
tactical جنگی
battle line خط جنگی
warlike جنگی
service جنگی
tactically جنگی
martin جنگی
combat ration جیره جنگی
war indemnity غرامت جنگی
tactic تدابیر جنگی
combat tire لاستیک جنگی
combat firing تیراندازی جنگی
war material تجهیزات جنگی
combat exercise مانور جنگی
sloop of war کرجی جنگی
sloop قایق جنگی
war material وسایل جنگی
war indemnity تاوان جنگی
cocker خروس جنگی
war gas گاز جنگی
war cry فریاد جنگی
war crimes جنایات جنگی
booty of war غنیمت جنگی
tactical aircraft هواپیمای جنگی
tactical intelligence اطلاعات جنگی
tactical march حرکت جنگی
tactical march انتقال جنگی
tactical missile موشک جنگی
campaign medal مدال جنگی
trophy of war غنایم جنگی
car ارابه جنگی
cars ارابه جنگی
war ship کشتی جنگی
war state دولت جنگی
war crime جنایات جنگی
warlike preparations تدارکات جنگی
warfare economy اقتصاد جنگی
spoiler خریدارغنائم جنگی
spoils of war غنائم جنگی
war vessel کشتی جنگی
strategic situation وضع جنگی
war strenght استعداد جنگی
jetty استحکامات جنگی
jetties استحکامات جنگی
tactics تدابیر جنگی
combatant vessel کشتی جنگی
live ammunition مهمات جنگی
charger اسب جنگی
chargers اسب جنگی
hard head شاخ جنگی
martel de fer چکش جنگی
pass معبر جنگی
passed معبر جنگی
passes معبر جنگی
munitions of war مهمات جنگی
gamecock خروس جنگی
nom de guerre کنیه جنگی
paludament ردای جنگی
game fowl خروس جنگی
game cock خروس جنگی
formation ارایش جنگی
man of war ناو جنگی
live round گلوله جنگی
live round تیر جنگی
campaign عملیات جنگی
campaigned عملیات جنگی
campaigning عملیات جنگی
campaigns عملیات جنگی
light line خط چراغ جنگی
killed in action کشته جنگی
man of war مرد جنگی
parlementaire فرستاده جنگی
live فشنگ جنگی
live مهمات جنگی
enginery اسباب جنگی
dry run تمرین جنگی
dry run عملیات جنگی
dim light چراغ جنگی
destrier اسب جنگی
destrer اسب جنگی
bantam خروس جنگی
bantams خروس جنگی
war horse اسب جنگی
war horses اسب جنگی
service mine مین جنگی
contraband of war قاچاق جنگی
booty غنیمت جنگی
reparations for war damages غرامات جنگی
interned پناهنده جنگی
live تیراندازی جنگی
lived فشنگ جنگی
lived مهمات جنگی
lived تیراندازی جنگی
fighting ram غوچ جنگی
fighting load بارمهمات جنگی
missing گمشده جنگی
fighting load بار جنگی
poleax تبرزین جنگی
poleaxe تبرزین جنگی
fighting cock خروس جنگی
field wire سیم جنگی
field type از نوع جنگی
combatant vessel ناو جنگی
war plan طرح جنگی
compartment دهلیز جنگی
warheads کلاهک جنگی
battle map نقشه جنگی
battle plane هواپیمای جنگی
military جنگی ارتش
battleships کشتی جنگی
battleplane هواپیمای جنگی
battleship کشتی جنگی
navies کشتی جنگی
compartments دهلیز جنگی
battle lights چراغهای جنگی
war refugee آواره جنگی
armed naval vessel ناو جنگی
accredited correspondent خبرنگار جنگی
navy کشتی جنگی
chariots ارابه جنگی
chariot ارابه جنگی
battle casualty تلفات جنگی
warhead کلاهک جنگی
stratagem حیله جنگی
battle dress جلیقه جنگی
warplane هواپیمای جنگی
war reserves ذخایر جنگی
service ammunition مهمات جنگی
prisoners of war اسیر جنگی
warpath مسیر جنگی
actions عملیات جنگی
prisoners of war زندانی جنگی
prisoner of war اسیر جنگی
action عملیات جنگی
war plan نقشه جنگی
battle station پایگاه جنگی
battle reserve احتیاط جنگی
battle sight درجه جنگی
battle reserve ذخیره جنگی
prisoner of war زندانی جنگی
stratagems حیله جنگی
battle problems مسائل جنگی
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
cartel مبادله اسیران جنگی
ransom غرامت جنگی جزیه
combatants جنگی مبارزه طلب
sea ladder پله جنگی ناو
warhead کلاهک موشک سر جنگی
warheads کلاهک موشک سر جنگی
strategies استراتژی فن تدابیر جنگی
tactical مربوط به تدابیر جنگی
equipage اسباب و لوازم جنگی
detonators خرج میانجی جنگی
service stock اماد و کالاهای جنگی
strategy استراتژی فن تدابیر جنگی
ship of the line کشتی جنگی بزرگ
martial music مزیک جنگی یا نظامی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com