English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
restraint نگهداری خودداری
restraints نگهداری خودداری
Other Matches
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
equanimity خودداری
continence خودداری
abstinence خودداری
self-control خودداری
self possession خودداری
self control خودداری
abstentions خودداری
self command خودداری
composure خودداری
self-possession خودداری
forearance خودداری
abstention خودداری
forbearance خودداری
dishonors خودداری از پرداخت
withold خودداری کردن از
forbore خودداری کرد
dishonours خودداری از پرداخت
dishonouring خودداری از پرداخت
keep up خودداری کردن
geuk gei خودداری کردن
self control قوه خودداری
abstain خودداری کردن
dishonored خودداری از پرداخت
dishonoring خودداری از پرداخت
dishonour خودداری از پرداخت
dishonoured خودداری از پرداخت
holdout خودداری از بازی
holdouts خودداری از بازی
hold in خودداری کردن
abstains خودداری کردن
forborne خودداری کردن
abstaining خودداری کردن
abstained خودداری کردن
self repression مسک نفس خودداری
to abstain from something خودداری [ازدادن رای ]
to look back از پیشرفت خودداری کردن
abstention خودداری ازدادن رای
conscientious objection خودداری از خدمت سربازی
sit out خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد
keep a straight face از خنده خودداری کردن
abstentions خودداری ازدادن رای
abstains خودداری داوران ازدادن رای
recedes عقب کشیدن خودداری کردن از
receding عقب کشیدن خودداری کردن از
abstaining خودداری داوران ازدادن رای
receded عقب کشیدن خودداری کردن از
recede عقب کشیدن خودداری کردن از
abstain خودداری داوران ازدادن رای
abstained خودداری داوران ازدادن رای
contains شامل بودن خودداری کردن
contained شامل بودن خودداری کردن
withholds مضایقه داشتن خودداری کردن
hold out حاکی بودن از خودداری کردن از
withholding مضایقه داشتن خودداری کردن
withhold مضایقه داشتن خودداری کردن
withheld مضایقه داشتن خودداری کردن
contain شامل بودن خودداری کردن
temperance طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
escapism خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
recoupment خودداری از پرداخت دین به علت وجود علت قانونی
landing, storage, delivery نگهداری
retinue نگهداری
internment نگهداری
conservation نگهداری
storage نگهداری
holding نگهداری
retention نگهداری
detainer نگهداری
guarding subsidy حق نگهداری
custody نگهداری
sustention نگهداری
maintenance نگهداری
sustentation نگهداری
safe keeping نگهداری
protection نگهداری
keeping نگهداری
retinues نگهداری
preservation نگهداری
sustenance نگهداری
guardianship نگهداری
safe guard نگهداری
upkeep نگهداری
detention نگهداری
detentions نگهداری
totem روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
maintenance status وضعیت نگهداری
interlude نگهداری مقدماتی
interludes نگهداری مقدماتی
maintenance support پشتیبانی نگهداری
to maintain a road نگهداری کردن
maintenance functions کارکردهای نگهداری
holding time زمان نگهداری
organizational maintenance نگهداری سازمانی
holding costs مخارج نگهداری
LSD نگهداری تحویل
manage نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
maintrain نگهداری کردن
maintenance cost هزینه نگهداری
levels of maintenance ردههای نگهداری
maintenance period دوره نگهداری
holding capacity فرفیت نگهداری
field maintenance نگهداری در صحرا
care of supplies نگهداری اماد
categories of maintenance طبقات نگهداری
categories of maintenance انواع نگهداری
field maintenance نگهداری صحرایی
field capacity فرفیت نگهداری
energy preservation نگهداری انرژی
depot maintenance نگهداری دپویی
retentivity قدرت نگهداری
record keeping نگهداری سوابق
deffered maintenance نگهداری مخصوص
maintenance cost ارزش نگهداری
program maintenance نگهداری برنامه
preventive maintenance نگهداری پیشگیرانه
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
warehousing نگهداری در انبار
to take keep نگهداری کردن
to maintain one's family نگهداری کردن
the keeping of a festival نگهداری عید
tenability قابلیت نگهداری
preventive maintenance نگهداری حفافتی
preventive maintenance نگهداری پیشگیری
granfather file نگهداری می شوند
depot maintenance نگهداری امادگاهی
tended نگهداری کردن از
keeps نگهداری کردن
hold ایست نگهداری
upkeep نگهداری کردن
holds ایست نگهداری
maintenance تعمیر و نگهداری
safeguard نگهداری کردن
safeguarded نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
safeguards نگهداری کردن
tends نگهداری کردن از
support نگهداری کردن
maturing نگهداری بتن
account نگهداری حسابها
tending نگهداری کردن از
tend نگهداری کردن از
conserve نگهداری کردن
conserved نگهداری کردن
maintenance نگهداری و تعمیر
maintained نگهداری کردن
cares نگهداری موافبت
category طبقه نگهداری
tenure نگهداری اشغال
maintains نگهداری کردن
care نگهداری موافبت
maintain نگهداری کردن
cared نگهداری موافبت
conserves نگهداری کردن
conserving نگهداری کردن
keep نگهداری کردن
mewed دراصطبل نگهداری کردن
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
membrane curing نگهداری غشایی بتن
mew دراصطبل نگهداری کردن
upkeep هزینه نگهداری وتعمیر
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
entertainable قابل پذیرائی و یا نگهداری
mewing دراصطبل نگهداری کردن
moist curing نگهداری مرطوب بتن
remote servicing نگهداری از راه دور
remote maintenance نگهداری از راه دور
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
managements اجرا و نگهداری شبکه
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
poor law قانون نگهداری از تهیدستان
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
support تایید کردن نگهداری
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
software maintenance نگهداری نرم افزار
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
hold something back <idiom> نگهداری اطلاعات از کسی
management اجرا و نگهداری شبکه
depositery محل نگهداری سپرده
ammunition depot محل نگهداری مهمات
baby farm محل نگهداری کودکان
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
gasholders محل نگهداری بنزین
gasholder محل نگهداری بنزین
bestride نگهداری ودفاع کردن از
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
confessio [محل نگهداری جسد شهید]
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com