English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
pap هر چیزی شبیه نوک پستان
Other Matches
breast نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breasts نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
teat شبیه نوک پستان
teats شبیه نوک پستان
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
mastectomies پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
mastectomy پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
mammiform پستان مانند بصورت پستان
mammillary پستان مانند بصورت پستان
waterish هر چیزی شبیه اب
pencilling هر چیزی شبیه مداد
pencils هر چیزی شبیه مداد
k هر چیزی شبیه K کیلو
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
pencil هر چیزی شبیه مداد
asterism هر چیزی شبیه ستاره
creams هر چیزی شبیه سرشیر
creaming هر چیزی شبیه سرشیر
creamed هر چیزی شبیه سرشیر
cream هر چیزی شبیه سرشیر
skewered هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewering هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewers هر چیزی شبیه سیخ کباب
windmills هر چیزی شبیه اسیاب بادی
skewer هر چیزی شبیه سیخ کباب
stalks پایه چیزی شبیه ساقه
stalk پایه چیزی شبیه ساقه
stalked پایه چیزی شبیه ساقه
lobular شبیه قطعه کوچکی از چیزی
stalking پایه چیزی شبیه ساقه
windmill هر چیزی شبیه اسیاب بادی
pes پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
stalking horse اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
rowel حلقه دهانه اسب هر چیزی شبیه مهمیز وسیخک
to feel like something احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
t بیستمین حرف الفبای انگلیسی هر چیزی شبیه حرف T
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
sebesten سگ پستان
mammilliform پستان
mammilary پستان
mamma پستان
breast پستان
Milky Way پستان زن
breasts پستان
breast-feed با پستان شیردادن
brassieres پستان بند
brassiere پستان بند
plumper پستان مصنوعی
full breasted بزرگ پستان
bosomy پستان مانند
bodice پستان بند
teats نوک پستان
dug نوک پستان
mammary مربوط به پستان
breast-feeds با پستان شیردادن
chesty درشت پستان
breast-fed با پستان شیردادن
weans از پستان گرفتن
weaned از پستان گرفتن
bra پستان بند
bras پستان بند
bodices پستان بند
wean از پستان گرفتن
garget اماس پستان
garget پستان درد
to suck milk پستان مکیدن
papilla نوک پستان
mammilate دارای پستان
mammila نوک پستان
nipples نوک پستان
mastodynia پستان درد
mammalgia پستان درد
nipple نوک پستان
mastoid پستان مانند
pap نوک پستان
teat نوک پستان
mastitis ورم پستان
mammillate دارای پستان یا پستانک
nipple ازنوک پستان خوردن
udders پستان گاو و مانند ان
bosom دارای پستان شدن
bosoms دارای پستان شدن
udder پستان گاو و مانند ان
breast-fed شیر پستان دادن
acromastitis اماس نوک پستان
mammary gland دژپیه یا غده پستان
bosomy دارای پستان برجسته
tit دختریازن نوک پستان
tits دختریازن نوک پستان
mastitis اماس غدههای پستان
breast-feed شیر پستان دادن
falsie لایی پستان بند
breast-feeds شیر پستان دادن
mastodynia پستان مانند پستانی
nipples ازنوک پستان خوردن
mammilary دارای برامدگیهای پستان مانند
mammila اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
falsie پارچه یالاستیکی که بشکل پستان ساخته اند و درپستان بند کارمیرود
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
fence [around / between something] حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
fence [around / between something] نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
to wish for something ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
changing استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up <idiom> زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
more like;most like شبیه تر
luteous شبیه گل
similar to that شبیه به ان
similiar شبیه
makes شبیه
make شبیه
simulant شبیه
similar شبیه
personator شبیه
papilionaceous شبیه
feathery شبیه به پر
like <adj.> شبیه
anthoid شبیه به گل
similes شبیه
analogous شبیه
nearer شبیه
imitation شبیه
near شبیه
near- شبیه
neared شبیه
nearest شبیه
nearing شبیه
nears شبیه
medal شبیه
medals شبیه
pygidial شبیه دم
quasi شبیه
imitations شبیه
simile شبیه
alike <adj.> شبیه
related <adj.> شبیه
akin <adj.> شبیه
similar <adj.> شبیه
wifelike شبیه زن
womanlike شبیه زن
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
inserts قرار دادن چیزی در چیزی
inserting قرار دادن چیزی در چیزی
requires نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requiring نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com