Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
Midwestern
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
Other Matches
statehood
یکی از ایالتهای متحده شدن یا بودن
upstate
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
illinois
استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
stapedial
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
pennsylvanian
وابسته به ایالت پنسیلوانیا پنسیلوانیا
Wild West
ایالتهای غربی
Sunbelt
ایالتهای گرمسیر
interstate commerce
بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
states
ایالت
shire
ایالت
stating
ایالت
shires
ایالت
statewide
در سر تا سر ایالت
provinces
ایالت
province
ایالت
apanage
ایالت
stated
ایالت
state
ایالت
state-
ایالت
First Lady
زن فرماندار ایالت
provincial
ایالت نشین
statehood
ایالت بودن
stated
ایالت کشوری
First Ladies
زن فرماندار ایالت
states
ایالت کشوری
state
ایالت کشوری
state-
ایالت کشوری
stating
ایالت کشوری
garrison state
ایالت نظامی
the united kingdom
سلطنت متحده
federal council
مجلس متحده
federal government
حکومت متحده
united states
ایالات متحده
provincialist
اهل ولایت یا ایالت
yorkshire
ایالت یورکشایردرشمال انگلستان
ulster
ایالت اولسیتر در ایرلند
ole glory
پرچم ایالات متحده
federal authorities
قدرت دولت متحده
United States of America
ایالات متحده امریکا
united states attorney
دادستان کل ایالات متحده
federal council
مجلس دولت متحده
United Kingdom
کشور متحده پادشاهی
united arab republic
جمهوری متحده عربی
United Arab Emirates
امارات متحده عربی
USA
ارتش ایالات متحده
Alsatian
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
raping
هتک ناموس به عنف ایالت
Alsatians
گویش آلمانی ایالت آلزاس
favorite son
<idiom>
رئیس جمهور ایالت شدن
key
کی
[جزیره ای کوچک در ایالت فلوریدا]
Alsatians
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
raped
هتک ناموس به عنف ایالت
rape
هتک ناموس به عنف ایالت
rapes
هتک ناموس به عنف ایالت
Alsatian
گویش آلمانی ایالت آلزاس
USA
مخفف ایالات متحده امریکا
federal constitution
قانون اساسی دولت متحده
stars and bars
نخستین پرچم ایالات متحده امریکا
department of state
وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
U.S.A.F
مخفف نیروی هوایی ایالات متحده
texas
استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
sherman anti trust act
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
republican party
یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
f.b.i
یکی از ادارات وزارت دادگستری ایالات متحده
girl scouts
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
Central Intelligence Agency
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
girl scout
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
the common wealth of massachusette
چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
new england
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
Uncle Sam
لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
The passenger was admitted into the USA.
به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
national crime information center
شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
Ivy League
نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
center back
بک میانی
mediated
میانی
mediate
میانی
medial
میانی
center land
خط میانی
centric
میانی
mesail
میانی
mediums
میانی
mesial
میانی
centrical
میانی
midline
خط میانی
mesal
میانی
inmost
میانی
middle deck
پل میانی
innermost
میانی
median
میانی
mediates
میانی
mediating
میانی
medium
میانی
mesne
میانی
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
drop keel
تیغه میانی
intermediate phase
فاز میانی
intermediate terminal
ترمینال میانی
interphase
فاز میانی
intermediate plate
صفحه میانی
ridge rope
سیم میانی
buffer
حافظه میانی
intermediate points
جهات میانی
lower boom
تیرک میانی
intermediate oscillation
نوسان میانی
intermediate transmitter
فرستنده میانی
lower boom
بوم میانی
central reserve
سکوی میانی
midfield line
خط میانی زمین
intermediate
طبقه میانی
intermediate
عضو میانی
middle
میانی وسطی
center stripe
خط میانی زمین
center wing
بال میانی
middles
میانی وسطی
center section
بال میانی
dorsomedial
پشتی- میانی
meddles
میانی وسطی
cut splice
پیوند میانی
center line
خط میانی زمین
meddled
میانی وسطی
center circle
دایره میانی
central strip
نوار میانی
midsection
قطعه میانی
midpoints
نقطه میانی
interconnection
اتصال میانی
halfback
بازیگرخط میانی
halfback
بازیگر میانی
middle layer
قشر میانی
mid-
میانی وسطی
mid
میانی وسطی
intermediate zone
ناحیه ی میانی
tympanum
گوش میانی
intermediate anneal
التهاب میانی
intermediate contact
کنتاکت میانی
median income
درامد میانی
mesencephalon
مغز میانی
intermediate band
باند میانی
i.f.
فرکانس میانی
middle part
قسمت میانی
meddle
میانی وسطی
middle insomnia
بیخوابی میانی
middle fraction
پاره میانی
middle fraction
جزء میانی
middle ear
گوش میانی
mid flap
فلپ میانی
midpoint
نقطه میانی
median
سکوی میانی
hogging
تنش میانی
interband
باند میانی
intermediate distribution frame
مقسم میانی
intermediate office
مرکز میانی
intermediate image
تصویر میانی
neutral conductor
سیم میانی
intermediate fuse
فیوز میانی
intermediate link
حلقه میانی
intermediate frequency tank circuit
فرکانس میانی
intermediate frequency
فرکانس میانی
intermediate layer
لایه میانی
intermediate field
میدان میانی
tun dish throught
پاتیل میانی
neutral wire
سیم میانی
federal reserve system
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
media
پوشش میانی سرخرگ
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
center
نقط ه میانی چیزی
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
third ventricle
بطن میانی مغز
intermediate temperature
درجه حرارت میانی
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com